A+ A A-

از گنبد عالی تا آرامگاه بابا لقمان سرخسی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی
آرامگاه بابا لقمان سرخسی
آرامگاه بابا لقمان سرخسی

بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی

سفر به زیبایی‌های طبیعت، همچون اعماق جنگل‌ها و دره‌ها، دیدن آبشارها و غارها و طی نمودن شن‌زارهای کویر که هر یک به نوعی نشانهٔ عظمت ذات کبریایی است، توجه هر انسان خردگرایی را به سوی صاحب ملک و ملکوت جلب می‌نماید.

یار بی پرده از در و دیوار
در تجلٌی است یا اولوالابصار
زین تماشا چو بنگری گویی
لیس فی الدار غیره دیٌار

 

 

شاعران دربارهٔ سفر ابیات فراوانی از خویش به جای گذاشته‌اند و از آوردن نمونه‌ها خودداری می‌شود، امّا بیتی را در مردادماه ۱۳۶۴ در جنگل‌های مازندران بر پشت ماشینی دیدم که عاری از فنون بلاغت و زیبایی بود اما پند آموز:

هدف مرد مسافر ز جهان دیدار است
ور نه یک لقمهٔ نان در همه جا بسیار است

رسول اکرم (ص) به زیبایی تمام ره آورد سفر را باز گفته اند: «سافروا، فانکم ان لم تغنموا ما لا افدتم عقلا؛ همانا در سفر مالی به چنگ نیاورید، به حتم اندیشهٔ شما فزونی خواهد گرفت».

مسلما بیشتر مردم نسبت به سفر علاقه‌مند هستند، لیکن سفرها با هم متفاوت است. عده‌ای فقط به چشمه‌سارها و تفرجگاه‌ها و کوهستان‌ها توجه دارند؛ گروه دیگری آثار باستانی را می‌پسندند. بعضی‌ها طی‌کردن جاده‌ها و رسیدن به شهر و در خیابان‌ها و پاساژها قدم‌زدن و قیل و قال شهر برایشان لذت بخش است و برخی محدود علاوه بر همهٔ این‌ها نسبت به آداب و رسوم اجتماعی نیز توجه ویژه دارند.

مردی که سفر کرد پسندیده شود                                          خاک قدمش سرمهٔ هر دیده شود
پاکیزه‌تر از آب نباشد چیزی                                               یک جا که کند مقام گندیده شود

سفرنامه‌نویسان زیادی بوده‌اند که آثار آنها ماندگار شده است و به استناد آن کتاب‌ها، نویسندگان تاریخ و جغرافیا، آداب و... از آن‌ها بهره می‌جویند.
از مشهورترین سفرنامه‌ها می‌توان سفرنامهٔ ناصر خسرو قبادیانی، حدودالعالم من المشرق الی المغرب۱، سفرنامهٔ ابن بلخی۲، سفرنامه ابن بطوطه، هفت اقلیم امین احمد رازی، نزههّ الجلیس و منیه النفیس سید عباس بن علی بن نور الدّین المکی، سفرنامه حج ابوالاشراف محمد حسینی یزدی، سفرنامهٔ منظوم نزاری قهستانی، سفرنامهٔ ادوارد برون به نام یک سال در میان ایرانیان، سفرنامهٔ ماژوریرسی سایکس، سفرنامهٔ شاردن، سفرنامهٔ محمدجعفر خورموجی و... را نام برد.
در کتاب اقلیم پارس نام بسیاری از سفرنامه‌ها و تذکره‌نویسان ایرانی و خارجی آمده است که علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به این کتاب اطلاعات سودمند و مفیدی کسب کنند.
هر یک از جهانگردان، نادره‌سنجان شیرین گفتاری هستند که با استادی حق مطلب را در سفرهای خویش بیان کرده‌اند و گاهی موضوعی را آن‌قدر شیوا و رسا می‌نگارند که انگار خود همراه نویسنده گام برداشته‌اند است.
«یکی از شعب علوم انسانی، علم جغرافیا است؛ علمی که دست‌آوردهای آن در تمدن بشری بسیار مطلوب و موثر افتاده است. از بخش‌های پرجاذبه و پربار علم مزبور جغرافیای تاریخی است که سوای از یافته‌های علمی جغرافیایی، بر وقایع تاریخی و فواید کلامی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی نیز اشتمال دارد۳. در آداب سیاحت و جهانگردی گفته‌اند: بدان که سیاحت بر سه گونه است، اوّل سیاحت انسان، دوّم سیاحت کتب فراوان، سوّم سیاحت بلدان».
 بیشتری از جغرافی‌دانان به مسافرت‌های دراز مدّت دست می‌زده‌اند و بر اثر رویت و مشاهده و حتی بررسی و سنجش رباطات و حدود و ثغور موضع و محلی، به ضبط نکات جغرافیایی آن موضع و محل دست می‌یازیدند و این نکته‌ای است که همهٔ جغرافی‌دانان که تا سدهٔ هشتم هجری زیسته‌اند به آن توجه داشته و ذهن خواننده را به مسافرت و مشاهدات خود توجه داده‌اند.۴
در روز چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۳ با برادرم مهندس جعفر اسکندری و مهدی ابراهیمی هم‌سفر بودیم؛ نخست برای دیدن گنبد عالی به شهر ابرقو رفتیم.
ارتفاع این گنبد که به شکل هشت‌ضلعی می‌باشد حدود ۱۲ متر است. قسمت اعظم آن از سنگ ساخته شده و در بالای برج از آجرهای عهد سلجوقی استفاده شده است.
پهنای داخل برج حدود ۹ متر و دیوارها بسیار ضخیم است. بالای قسمت هشت‌ضلعی بنا کتیبه‌ای کوفی با خطوط درشت دیده می‌شود.
درکتاب اقلیم پارس می‌نویسد: «وضع ساختمانی آن بسیار ساده و دقیق و دارای خطوط مشخص بوده بالای قسمت هشت ضلعی بنا کتیبه‌ کوفی با خطوط درشت دیده می‌شود. این گنبد که عده‌ای به آن گنبد عالی می‌گویند، پهنای داخل برج ۹-۸ متر و کلفتی دیوار در هر جانب قریب ۱/۵ متر و بلندی کلیه بنا در حدود ۱۲ متر است. کتیبهٔ کوفی مزبور حکایت این می‌نماید که این بنا مدفن امیر عمیدالدین شمس‌الدوله ابی علی هزار سپ بوده، به دستور فرزندش فیروزان به سال ۴۴۸ ساخته شده است و در کتیبهٔ کوتاه دیگری که بالای مدخل بنا قرار دارد اشاره به این امر می‌شود. که بنای نامبرده جهت آرامگاه مادر فیروزان هم بوده است.
عمیدالدین از خاندان شاهان دیلمی و نوهٔ نصر بن حسن بن فیروزان دیلمی صاحب اشکور از نواحی معروف دیلم می‌باشد.
گنبد علی از استوارترین و بهترین ابنیه قرن پنجم هجری بوده که در تاریخ مرداد ۱۳۱۲ ذیل شماره ۱۹۵ در فهرست اثار تاریخی ایران به ثبت رسیده است».
گنبد علی (عالی) بر روی تپه‌ای در سر راه مهرآباد قامت افراشته را به رخ می‌کشاند. در گذشتهٔ نه چندان دور که ساختمان‌ها بدین بلندی نبود و شهر ابرقو گسترش چندانی نداشت از دور دست پیدا بوده. امروزه از ده‌شیر که به جانب ابرقو عزیمت می‌نمایند در چند کیلومتری این گنبد پیداست.
دوست و استاد ارجمندم، ایران‌شناس نامی مرحوم استاد ایرج افشار که ۲۰ سال از محضرش فیض بردم، نام ابرقو را در گذر زمان، چنین نگاشته است. ابرقو را در کتب قدیم به صور مختلف ابرکوه، برکوه، ابرقویه، ابرقوه، ورکوه، ابرقو نوشته‌اند.
ابرقو تا کنون چندین مرتبه تابع استان‌های فارس، اصفهان و یزد شده است. بعد از ابرقو برای دیدن چنار نصرآباد یزد به آن جا رفتیم. نصرآباد یکی از آبادی‌های شهرستان تفت است.
فاصله‌اش تا تفت حدودا ۴۰ کیلومتر است. در ۲۷ کیلومتری جادهٔ تفت به ابرقو راهی به طول ۹ کیلومتر که از جاده اصلی جدا می‌شود، به نصرآباد می‌رسد. هوای نصرآباد به علّت نزدیکی به قلهٔ شیرکوه در زمستان سرد و در تابستان دل‌پذیر است. در آن مکان باصفا چناری تنومند از گذشتگان به یادگار مانده است. این چنار لب رودخانه‌ای خشک قرار دارد و سکویی گسترده در اطراف آن ساخته‌اند، در ارتفاع یک متری از زمین آن را متر کردیم، محیطش ۹ تا ۱۰ متر است. ساقهٔ اصلی کاملا خشکیده و چند شاخهٔ جوان روییده است. با تسمه‌ای با عرض ۱۲ سانتی متر، محیط درخت را محکم بسته اند تا از شکستن آن جلوگیری نمایند.
از نصرآباد به فراشاه (اسلامیه) آمدیم. در اسلامیه چناری تنومند در کنار جادهٔ اصلی قرن‌هاست که قامت افراشته و قافله‌هایی که برای کسب تجارت به یزد یا برای زیارت به مشهد رهسپار بودند، در تابستان در زیر سایهٔ آن اطراق می‌کردند. این چنار در ارتفاع ۱/۳۰ متر از سطح زمین ۷/۸۰ متر محیط دارد که با دو طوق آن را بسته‌اند تا به خاطر پوسیدگی قسمت‌هایی از آن نشکند. آب قنات در عمق ۱/۵ متری زمین در کنار چنار عبور می‌کند. عمر چنار را ۱۵۰۰ سال نوشته بودند. متاسفانه در ۱۳۹۹۰/۰۴/۲۷، یعنی ۵/۵ ماه بعد که عازم مشهد بودم، آب قنات خشکیده بود. گفتند: اسلامیه ۱۷ رشته قنات داشته که اکثر آن‌ها خشکیده است. از قنات‌های معروف آن، قنات خیرآباد، عربستان، مسابات و سادات است.
چنار اسلامیه در سال ۱۳۴۵ که ده ساله بودم با پدرم مرحوم حاج محمد اسماعیل اسکندری و عسکرخان اسکندری که به یزد می‌رفتیم نظرم را جلب کرده بود. بعد از اسلامیه شتابان به جانب رباط پشت بادام رفتیم. رباط پشت بادام را اوّلین بار در سال ۱۳۶۸ دیدم. آن روزگار جاده طبس کم تردد بود. یاد دارم که شب در آن جا خوابیدیم. آب لوله کشی نبود. از آب انبار استفاده می‌کردند. هوا تاریک شده بود به سراغ آب انبار رفتیم برای درست کردن چای و غذا پختن با دلو آب کشیدیم. فردا صبح که مجددأ برای برداشتن آب به سراغ آب انبار رفتیم، رنگ آب دیدنی بود. کاملا به خاطر ماندگی سبز شده بود. در آن مکان کاروانسرایی وجود دارد که قافله‌های فراوانی که معمولا زائران مشهد مقدس بودند در آن سکنی می‌گرفتند. اما افسوس که در حال تخریب است. امید است که میراث فرهنگی فکری کند و آن را مرمٌت نماید. قبر سکینه خاتون دختر حاج ملا علی عسکر، مادر آیت الله ملا محمد آثاری در قبرستان رباط پشت بادام است. آن مرحومه در سال ۱۳۰۲ شمسی هنگام برگشتن از زیارت ثامن الحج به علّت کهولت سن چشم از جهان فرو بست و مرحومان حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی پدر مرحوم آیت الله ثقة‌الاسلام و فرزندش حاج علی‌رضا اسکندری، مشهدی علی محمد رضایی، حاجی کبیر اسکندری، حسین ابراهیمی مشهور به حسین ابول او را به خاک می‌سپارند.
چند کیلومتری رباط پشت بادام راهی به طول ۶ کیلومتر به سمت بیاضیه (بیاذه) می‌رود. در بیاذه قلعهٔ گلی بسیار قدیمی بر پاست، در قلعه بسته بود. سراغ نگهبان را گرفتیم، آقای خدامراد صالح آمد. در را باز کرده به داخل قلعه رفتیم. این قلعه گرچه کاملا از گل ساخته شده است اما دیدنی است.
او گفت: این قلعه ۶ طبقه است که دارای ۷۰۰ اتاق است. ارتفاع بعضی از اتاق ها حدود ۱/۵ متر می‌باشد که به سختی در آن زندگی می‌کردند. در اطراف قلعه خندقی به عمق حدوداََََََ ۵ و عرض ۶ متر کنده‌اند تا در مواقع ضروری هم چون حملهٔ دشمن آب در خندق بیاندازند تا دشمن نتواند به درون قلعه وارد شود.
سطح آب با توجه به ارتفاع قنات ۳ متر بالا می‌آمده است. در ورودی قلعه متحرک بوده است. پلی تخته‌ای متحرک ساخته بودند و با دو زنجیر که به پل وصل بوده است پل را بلند می‌کردند تا دشمن از این طریق نتواند به درون قلعه وارد شود. حتی اگر کسی خود را با شنا به در ورودی قلعه می‌رسانده است، از بلندی آب جوش، شن و سنگ بر سرش فرو می‌ریختند.
ناودان های قلعه قبلا سفالی بوده و اکنون از نخل است. خدا مراد صالح گفت: مردم همیشه برای ۶ ماه آذوقه پس دست داشته‌اند تا اگر احیانا دشمن قلعه را برای مدت طولانی محاصره کند از گرسنگی از پای در نیایند. در داخل قلعه دو چاه حفر کرده بودند که اگر چاه‌های قنات را پر می‌کردند دچار بی آبی نمی‌شدند. قلعه سه میدان کوچک دارد که در هر میدان دو دست‌شویی یکی ویژهٔ خانم‌ها و دیگری مخصوص آقایان ساخته‌اند.
در آینهٔ میراث می‌نویسد: قریه مفازه که نام پارسی آن به همین معنی بیابانک است ... قلعه‌ای دارد بسیار بلند و بزرگ و اطراف قلعه خندقی بسیار عمیق و فراخ، در ازمنهٔ سابق جمیع اهالی در قلعه ساکن بوده‌اند، رفته‌رفته در هر زمانی به قدری که امنیت حاصل شده در خارج قلعه منازل ساخته از قلعه خارج شده‌اند. حالا هر کس در قلعه جایی داشته انبار و محل غلات قرار داده یک نفر قلعه‌بان برای حفظ قرار داده‌اند که در دهلیز قلعه ساکن است.
هشتاد و یک خانوارند، چهارصد و هشتاد و چهار نفر. دویست و هفتاد و سه نفر ذکور. دویست و یازده نفر اناث.۵
از بیاضیه به مهرنجان و عروسان و خنج رفتیم تا سرو آن جا را ببینیم. یک کیلومتر بعد از خنج، باغ های دادکین و تعدادی خانه سر پاست  که اکثرا خالی از سکنه است. پرسان‌پرسان به سراغ سرو رفتیم. دو درخت سرو با محیط ۲/۷۰ متر و ۲/۴۰ متر در زیر قله‌های کله سفید، دادکین و دیدگاه قرار دارد. چشمه‌ای کم آب در پای آن‌ها جاریست. این سروها در سال ۱۲۶۰ ه.ق. توسط ابراهیم دستان کشت شده است که دو سال بعد نهال‌ها را به صورت جداگانه غرس کرده است. از دادکین به عروسان و بعد از ۱۰ کیلومتر به روستای اردیب رفتیم. به مردی میان‌سال برخورد کردیم، به او گفتیم می‌خواهیم سروهای اردیب را ببینیم. هوا در حال تاریک شدن بود، مرا سوار کرد و در کوچه باغ‌های تنگ و تاریک به راه افتاد. به پای سرو رفتیم که از عجایب بود. این باغ متعلق به جلال ثابتی از فرهنگیان بازنشسته بود که به جهان آخرت سفر کرده است. محیط آن را اندازه گرفتیم ۴/۴۰ متر بود. دو درخت سرو در فاصله ۲ متر از یکدیگر روییده بودند و در ارتفاع حدودا ۵ متری هر دو تنه به هم رسیده و آن‌چنان به هم پیوند خورده‌اند که یکی شده‌اند و حیرت‌آور است. ارتفاعش از ۲۰ متر متجاوز است.
سروی دیگر در باغ مرحوم فرهنگ ثابتی که او نیز فرهنگی بازنشسته بوده قد آراسته است. محیط سرو را متر کردیم ۲/۷۰ متر بود. از آثار دیدنی اردیب، دیوان‌خانه است؛ حکمت یغمایی چنین می‌نویسد: «بنایی است متعلّق به اواخر زندیٌه و اواخر قاجاریه که آن را امیر اسماعیل خان عرب عامری بنیان نهاده و مقرٌ حکومت وی بوده است. وی دختر شاهرخ افشار نواده نادر شاه را به زنی داشت و از وی فرزندی به نام ذوالفقار خان در وجود آمد که مقبره‌اش در روستای اردیب است».
از اردیب به سمت ایراج رفتیم. سراغ سرو آن جا را گرفتیم، جوانی ما را سوار موتورسیکلت کرد و به پای سرو برد. سرو درون باغی بود که اطراف آن خس و خار فراوان دیده می‌شد. محیط آن را متر کردیم. ۲/۷۰ متر بود. از چشمه‌سارهای آن جا پرسیدیم. گفتند: در حال حاضر ۱۵ چشمهٔ آب شیرین جاری است که از رشته کوه کمربلند سرچشمه می‌گیرند. یکی از این چشمه‌ها از جایی به نام چاله حوضو به سطح زمین می‌رسد که مملو از ماهی است. این روستای کوهستانی انار، زرد آلو و گیلاس را به خوبی می‌پروراند. پاسی از شب گذشته بود به طرف خور حرکت کردیم تا به روستای آب‌گرم رسیدیم.
در روستای آب‌گرم، چشمه‌های کم آب فراوانی با درجه حرارت بالا جاری است. در این دهکده دو حمّام ساخته‌اند یکی مردانه و دیگری زنانه، داخل هر حمّام حوضی نسبتا بزرگ ساخته شده تا مردم بتوانند به راحتی استحمام کنند. آب گرم از یک طرف وارد حوض و از سوی دیگر خارج می‌شود.
از آن جا یک سر به خور آمدیم. به ادارهٔ آموزش و پرورش رفتیم. سرایدار اداره جایی بسیار خوب به ما داد. شب با خیال راحت به خواب رفتیم. فردا صبح برای خداحافظی نزد سرایدار رفتیم. رییس آموزش و پرورش ما را دید و به گرمی از ما استقبال کرد. ما را به صرف چای دعوت کرد و پذیرایی مفصلی به جای آورد. صحبت از استاد حبیب یغمایی که در خور به خاک سپرده شده پیش آمد و ایشان برای این که از منطقهٔ خور و بیابانک بیشتر اطلاع پیدا کنیم کسی را به دنبال عبدالکریم حکمت یغمایی که از بستگان مرحوم حبیب یغمایی است فرستاد. مدت زمان کوتاهی گذشت ایشان آمدند و بعد از سلام و احوال‌پرسی با مدیریت آموزش و پرورش خداحافظی کردیم و در معیّت حکمت یغمایی که از دبیران بازنشستهٔ آن خطّه است رهسپار آرامگاه حبیب یغمایی شدیم.
نمایندهٔ میراث فرهنگی را نیز صدا زدند. با هم رفتیم تا به آرامگاه شاعری که همهٔ ما از کلاس دوّم ابتدایی به خوبی او را می‌شناختیم رسیدیم. شعر روباه و زاغ را که بیشتر مردم از حفظ هستند از اوست:

زاغکی قالب پنیری دید          به دهن گرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی         که از آن می‌گذشت روباهی

آقای حکمت یغمایی گفتند: در سال ۱۳۵۰ شمسی مرحوم یغمایی این زمین را خریده و خودش آرامگاهی بنا نموده است. سقف آرامگاه به طرز زیبایی نقاشی و رنگ‌آمیزی شده واکنون یغمایی تک و تنها دور از خانه‌ها در میان باغچه‌ای که در وسط زمین‌های زراعی است خوابیده و برای سنگ مزارش چند بیت سروده که دو بیت آورده می‌شود:

چندی اندر مجلس علم و ادب          از فروغ معرفت جوشان شدم
سال‌ها و حال‌ها بگذشت و حال          وارد دنیای خاموشان شدم

حبیب یغمایی در سال ۱۲۸۰ در جندق متولد و در سال ۱۳۶۳ فوت کرد. قابل ذکر است که  بستگان نامور مرحوم یغمایی در امام‌زاده داود شهر خور سر به بالین خاک نهاده‌اند.
آقای عبدالکریم حکمت یغمایی که رشتهٔ جغرافیا خوانده است کتاب وزین خویش را به نام «بر ساحل کویر نمک» و کتاب میراث ماندگار در جغرافیای خور و بیابانک نوشتهٔ ابراهیم دستان (یغمایی ثانی، متولّد ۱۲۴۴ متوفی به سال ۱۳۱۰ ه.ق.) را به ما هدیه داد و از ایشان و رضا وهاب معاون مدیریت آموزش و پرورش خور و ایرجی مسئول میراث فرهنگی در روز چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۴ که نسیم سردی صورت ما را نوازش می‌داد، خداحافظی کردیم و راه بیابانی را که به سمت طبس می‌رفت پیش گرفتیم.
از خور تا طبس ۱۸۰ کیلومتر راه است. بیابانی که آب و علفی در آن پدیدار نیست. زمینش سیاه است. تا چشم کار می‌کند زمین گل کِلَمی شده است. بعضی جاها توده‌هایی به ارتفاع یک الی سه متر از زمین بالا آمده بود.
گفتند: این زمین‌ها مملو از سدیم است و به همین علّت این توده‌ها از زمین برآمده است. یک سر رانندگی کردم تا به طبس رسیدیم. از طبس به روستای خروان رفتیم. از طبس تا روستای خروان که روستای خرو علیا و سفلی نامیده می‌شود ۲۴ کیلومتر است. روستای خروان منطقه‌ای کوهستانی است که در زیر قله‌های کوه شتری، بیوک و اورو واقع شده است که ۷۰ خانوار در دو روستا زندگی می‌کنند. در خرو علیا  دو درخت سرو و چنار درفاصلهٔ اندکی از هم روییده است. محیط سرو بزرگتر در ارتفاع یک متری ۵/۵ متر و در ارتفاع ۱/۳۰، ۶/۷۰ متر است.
محیط سرو کوچکتر ۳/۲۰ متر است که در باغ دلگشای امیر حسن خان که در سال ۱۲۱۸ ه.ق. آن را وقف نموده واقع شده است. حدود ۳ متر از سر سرو خشکیده است.
چناری نیز آن جا وجود دارد که وضعیت خوبی ندارد و محیط چنار ۳/۸۰ متر است. با آقای محمد امین جعفری دانشجوی رشتهٔ معدن که از اهالی روستای خرو است به دیدن چشمهٔ جعفری رفتیم. چشمهٔ جعفری تا خرو حدود ۳ کیلومتر فاصله است که جادهٔ آن خاکی است. چشمهٔ جعفری از چشمه‌های حیرت آور است. آبی به اندازهٔ ۴ اینچ از دل و دیوارهٔ رودخانه نهرین به آب رودخانه می‌پیوندد.
مسیر این چشمه شبیه قنات است. قناتی طبیعی که ارتفاع آن از سطح آب تا سقف قنات ۶ متر است. چند متری که درون قنات جلو می‌روی تاریک می‌شود. باید با روشنایی به جلو رفت، عرض قنات بسیار تنگ است و فقط یک نفر می‌تواند به جلو برود و اگر چند نفر همراه باشند باید پشت سر هم حرکت کنند. امین جعفری گفت: ۵۰۰ متر از مسیر این چشمه به همین صورت دهانه است. بعد از ۵۰۰ متر باید به شکل خمیده به جلو رفت. از چشمهٔ جعفری تا حمّام آب گرم نیم ساعت و از آب گرم تا طاق شاه‌عبّاسی نیم ساعت و تا چشمهٔ قنبری که آب اصلی رودخانه نهرین از آن جا سرچشمه می‌گیرد نیم ساعت دیگر باید راهپیمایی کرد.
در جلوی رودخانهٔ نهرین سدّی بسته‌اند تا آب شهر طبس و باغ گلشن را تامین نمایند. در زیر دریاچهٔ سد نهرین، کال سردر واقع شده که دیدنی است.
در تپه‌ای که کنار سرو است قلعه‌ای به ابعاد ۱۸/۱۳ در ۲۱/۸۰ ساخته اند که در زلزلهٔ سال ۱۳۵۷ دو برج و تمام اضلاع به جز ضلع ورودی فرو ریخته و هنوز میراث فرهنگی برای بازسازی آن همت نکرده است.
سرو خرو بعد از سرو ابرقو، خواجه جمالی و سرو سیرج، چهارمین سرو قطوری است که دیده‌ام.
از آن جا به طبس و از طبس راهی ده محمد شدیم. در ده محمد خان طبس درسال ۱۲۱۶ ه.ق. قلعه‌ای برای کاروانیان ساخته است. جلوی قلعه چشمهٔ آبی جاری است که آبی شیرین و گوارا است. این قلعه گرچه ثبت میراث فرهنگی شده است اما هنوز اقدام به مرمٌت آن نکرده‌اند. از ده محمد راهی به سوی عشق‌آباد و بردسکن می‌رود و راهی به سوی بشرویه.
در عصر روز پنج شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۵ به علّت راه افتادن سیل در مسیر عشق‌آباد و انباشته‌شدن گل و لای بر روی جادهٔ اصلی این راه بسته بود و به ناچار مسیر بشرویه را ادامه دادیم و شب را در بجستان سپری کردیم.
فردا از بجستان به سوی فیض‌آباد و کاشمر به حرکت در آمدیم. آرامگاه آیت الله مدرس در کاشمر است که چندین مرتبه به آن جا رفته‌ام.
در کاشمر امام زاده سید مرتضی قرار دارد. مردم آن خطّه اعتقادی راسخ بر این امام‌زاده دارند. برای اوّلین‌بار در سال ۱۳۶۸ پا به آن مکان مقدس گذاشته‌ام که مردم در آن زمان گوسفندان نذری را در همان فضای امام‌زاده سر می‌بریدند و گوسفندان را به درختان آویزان می‌کردند و در همان جا پوست می‌کندند که نظافت و بهداشت و آرامش محیط آن جا را به هم زده بودند.
خوشبختانه امروز این مسئله حل شده است. از جلوی امام‌زاده سید مرتضی راهی به سمت نیشابور می‌رود که قسمت اعظم این راه کوهستانی است. مسیر بسیار زیبا و فرح‌بخش است. این مسیر رودخانه مانند است که آبی خنک و شیرین از وسط درختان آهسته در حال حرکت است. روزی که آن جا بودیم برف کوهستان آن جا را سفیدپوش کرده و منظره‌ای بسیار بدیع ایجاد شده بود. بزرگترین آبادی این مسیر ریواش است. 

140810 5رباط شرف، برگرفته از سیمای شهرستان سرخس

دو روز در مشهد ماندیم. برای دیدن محیط طبیعی و آثار باستانی مسیر سرخس، راهی سرخس شدیم. در ۱۸ کیلومتری مزدآوند کمی دورتر از جادهN اصلی رباط ماهی را دیدیم که در حال ویران شدن است. راهمان را ادامه دادیم تا به شورلق رسیدیم. از شورلق راهی به مسافت ۶ کیلومتر به رباط شرف می‌رود. راهش آسفالت است اما کم تردد است و بیش از ۹۰۰ سال از عمرش می‌گذرد. رباط شرف قرن‌ها در برابر تمام حوادث، باد و باران و برف ایستاده است. بعضی از جاهای آن فرو ریخته است. میراث فرهنگی به لحاظ اهمیت تاریخی، دفتر نگهبانی در آن جا ساخته است. چه قافله‌سالارانی که از ایران و افغانستان در روزگار گذشته در آن به سر برده‌اند. آب آن را از مسافتی دورتر که جویکی کشیده‌اند و با آجر آن را پوشانده‌اند به قلعه می‌رسانده و به حوضی بزرگ که در حیاط قلعه است وارد و سپس از این حوض بر روی زمین‌های اطراف سوار می‌کرده‌اند  که فعلا از آن آب خبری نیست. درون قلعه ساختمان‌های تو در تویی دارد که بسیار دیدنی است. علاقه‌مندان به سفر که برای زیارت به مشهد مقدس سفر می‌نمایند بدانند که این جا ارزش دیدن دارد، بروند و ببینند. فاصله ‌اش تا شهر مشهد حدود ۱۳۰ کیلومتر است.
ایرج افشار دربارهٔ آن می‌نویسد: «آن جا هنوز پس از ایلغار مغولان و هجوم تاتاران و بلای تیموریان و مصیبت‌های همیشگی ازبکان و صدمات دیگران و کوبندگی باد و باران وتکان زلزله‌های خراسان با صلابت و استوار بر پای است.»۶
رباط شرف را ترک کردیم و برای دیدن آرامگاه بابا لقمان سرخسی عازم آن جا شدیم. 

140810 1آرامگاه بابا لقمان سرخسی 


«نام سرخس در همهٔ جغرافیاها و در غالب تاریخ‌ها است. شهر مهم و سر راه بوده است. قرن‌ها هرکه از خراسان به سوی مرو و ماوراء‌النهر می‌رفت از این شهر می‌گذشت. سرخس از دورهٔ قاجار هم اهمیت داشت. ناصرالدین شاه بارها مامورانی را بدان جا گسیل می‌کرد تا اخبار محلی و مرزی را برایش بیاورند. به مناسبت هجوم‌هایی که ترکمن‌ها می‌کردند همواره مورد توجه بود.»۷
«اما از راپورت‌های عصر ناصری گزارش مبسوط عبداله سرهنگ فوج فدوی است که منزل به منزل در سال ۱۲۹۶ قمری شرح مسافرت خود را نوشته است و محمّد گلبن آن را در دست چاپ دارد. گلبن پیش از آن هم گزارش دیگری را به نام «نمایی از سرخس» در مجلهٔ بررسی‌های تاریخی (سال هشتم) چاپ کرده بود. باید گفت که جناب گلبن سفرنامهٔ سرخس رکن الدوله حاکم خراسان را هم جداگانه چاپ کرده است.»۸
سرخس در شرقی‌ترین نقطهٔ شمال ایران و در مجاورت صحرای قره قورم ترکمنستان واقع شده است. دو کیلومتر دورتر از سرخس در میان زمین‌های زراعی بقعه‌ای باعظمت هر بینندهٔ تیزبینی را به سوی خود می‌کشاند. به آهستگی در وسط زمین‌های زراعی که راهی بدان سو می‌رفت به جلو رفتیم. بارانکی آمده بود و جادّه کاملا گل‌وار شده بود.

140810 2آرامگاه بابا لقمان سرخسی

آرامگاه بابا لقمان سرخسی که در فاصلهٔ بسیار کمی از مرز ایران و ترکمنستان قرار دارد، هنوز ابهت و صلابت خود را حفظ کرده است. بابا لقمان سرخسی عارف سدهٔ ششم ه.ق. است که آرامگاهش شامل گنبدی دو پوشهٔ آجری با ایوانی بلند است. هم‌چنین نوار کمربند مانندی، قسمت مدوّر گنبد را از دیوارهٔ آن که بر روی قاعدهٔ کثیرالاضلاع قرار گرفته است جدا می‌کند. در بدنهٔ هر ضلع آن روزنه‌ای برای روشنایی درون گنبد تعبیه شده است و تزئینات گچی و گچ‌بری و آجرکاری آن ممتاز است. درون طاق‌ها نیز مزین به نقوش هندسی لوزی شکل برجسته و گود است. طول و عرض آرامگاه را با برادرم مهندس اسکندری متر کردیم. ایوان جلو یعنی طاق ورودی آرامگاه ۹ متر عرض دارد و کل عرض ضلع شمالی ۲۵ متر است. ضلع جنوبی ۱۸/۵ متر و ضلع شرقی و غربی ۲۶ متر است. تاریخ گچ‌بری درون ایوان سنهٔ تسع و خمسین مأئة  (۵۰۹) را نشان می‌دهد. یعنی یک سال بعد از ساختن رباط شرف. در هر ضلع شمالی و غربی آرامگاه ۷ طاق نما حدوداَ در ارتفاع ۴ متری درآورده‌اند.
یکی از پدیده‌های طبیعی سرخس، دریاچه زیبای بزنگان که در فاصله ۱۳۰ کیلومتری شمال شرق مشهد و ۷۰ کیلومتری جنوب غربی شهر سرخس واقع شده است می‌باشد که بعد از ۱۲ کیلومتری مزدآوند راهی فرعی به سوی آن می‌رود. در فاصلهٔ ۹ کیلومتری از جادهٔ اصلی و در ۵ کیلومتری شرق روستای بزنگان واقع شده است. 

140810 3دریاچه بزنگان

عمق دریاچهٔ بزنگان زیاد و دارای بستری پرشیب و صخره‌ای است که مراحل متوالی را به کندی طی می‌نماید و در مرحلهٔ مزوتروف است.
دریاچه‌های فصلی دیگری که عمرشان چندان زیاد نیست در شهرستان سرخس واقع شده است، از جمله: دریاچهٔ فصلی کوچکی در شرق روستای پس کمر و دریاچهٔ دق گنبدلی که وسعتش زیاد است.
محیط دریاچهٔ بزنگان ۳۳۰۰ متر و مساحت تقریبی آن حدود ۵۰ هکتار است. حداکثر عمق دریاچه در فصل زمستان ۱۳ متر و در سایر فصول ۱۱ متر است.

به مشهد برگشتیم. به خانهٔ ملک که املاک فراوانی را وقف بر آستان مقدس رضوی نموده است رفتیم. پس از زیارت حرم مطهر امام رضا مشهد را ترک کردیم و به طرف جادهٔ قوچان به قنبرآباد رسیدیم. از قنبرآباد به سمت دوغایی و منطقهٔ سرولایت، چگنه و کلیدر رفتیم تا به روستای مشکان رسیدیم. از مشکان به طرف روستای دهنه‌شور و روستای دهنه‌شیرین که ۲۰ کیلومتر از این مسیر خاکی است. در محدودهٔ دهنه‌شیرین برفی بر زمین نشسته بود. به سختی تردد کردیم تا به صفی‌آباد اسفراین رسیدیم. در شهرستان اسفراین چندین درخت چنار کهن‌سال و دیدنی وجود دارد. نخست به دیدن چنار حسن‌آباد که در ۳ کیلومتری واقع شده رفتیم. دو چنار با محیط ۶ و ۵/۲۰ متر در کنار هم روییده بودند.
چنار مسجد امام حسن (ع) واقع در قلعه نو که محیطش ۶/۴۰ متر، چنار کشتان واقع در شهر اسفراین ۴/۹۰ متر، چنار روستای زاری که در ۲۹ کیلومتری اسفراین واقع شده و متاسفانه در تاریخ ۱۳۸۳/۱۱/۲۲ به آتش کشیده شد، ارس اسفراین با محیط ۵/۲۰ متر و ارس کبوترخانه که در نزدیکی روستای کبوترخانه قرار دارد با محیط ۲۰/۴ متر که همه دیدنی هستند. 

140810 4کاروانسرای الله‌آباد

این را نیز بگویم که مرحوم غلامحسین نعمت‌الهی، آن مدیر مدبّر، از مهر ۱۳۴۷ تا شهریور ۱۳۴۸ شهردار اسفراین بود. در ادامهٔ سفر شب در مهمانسرای فرهنگیان طبس ماندیم و فردا به کاروانسرای الله‌آباد که در ۸۰ کیلومتری خرانق است آمدیم. این کاروانسرا که در ۵۰۰ متری جادهٔ اصلی یزد به طبس قرار دارد هنوز برپاست و به راستی می‌توان آن را مرمٌت نمود. در پانصد متری کاروانسرا نیز دو آب‌انبار در دورهٔ شاه عبّاس ساخته‌اند تا افراد از فرط تشنگی در آن صحرای خشک از پای درنیایند. متاسفانه آب‌انبار در حال فرو ریختن است که باید میراث فرهنگی هر چه زودتر به دادش برسد و الا دست چپاول روزگار به زودی آن را محو خواهد کرد و آیندگان جز نام، اثری از آن نخواهند دید. بعد از آن جا به یزد آمدیم و یک راست به سراغ گنجینهٔ آثار خطی و قرآنی کاظمینی که یادگار فرزانگان و هنرمندان قرون گذشته (موزه امام زاده جعفر) یزد است رفتیم. اذان ظهر بود، در موزه بسته بود. از مردی سوال کردیم موزه کی باز می‌شود؟ اظهار نمود ساعت ۴ عصر. به مسئول موزه زنگ زد او گفت: بعد از نماز می‌آیم. ما نیز در امام‌زاده جعفر نماز خواندیم. سپس در موزه را باز کردند. ده‌ها نسخهٔ خطی و صدها قبالهٔ چشم نواز بود.
بر همّت آقای کاظمینی درود فرستادیم. در آن جا بیاضی خوش خط دیدیم که بیش از ۱۵۰ صفحه دارد؛ با این نشانی:
کاتب حسین بن محمد کاظم ارسنجانی، تاریخ ۱۲۵۷ قمری،
توضیحات: مشتمل بر ادعیهٔ ایام هفته، تسبیحات هر روز و ادعیه الارزاق، ادعیه الاوجاع و... بروید و ببینید.

سفر ۴۰۰۰ کیلومتری ما نیز به پایان یافت، «به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است».

منابع

۱- تصحیح دکتر منوچهر ستوده
۲- تصحیح دکتر منصور رستگار فسایی
۳- J. Monhonse: A Dictionary of Geography  London 1969,P.176.
۴- مسعودی – مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۳، ۴ظ۱۳۶۱۴
۵- جغرافیای جندق و بیابانک، نوشته ابراهیم دستان[یغمای ثانی] ۱۳۱۰-۱۲۴۲ ه.ق.
۶- گلگشت در وطن، ایرج افشار
۷- گلگشت در وطن، ایرج افشار
۸- همان ماخذ

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • ایرج افشار زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران - درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹) پژوهشگر، ایران‌شناس و کتاب‌شناس ایرانی که نخستین کتاب شناسی ملی ایران توسط ایشان منتشر شده )، سفری به ارسنجان داشته که در کتاب گلگشت در وطن ( سفر نامچه انتشارات اختران) به آن سفر اشاراتی داشته است وی در سفر مورد مهمان نوازی مرحوم حاج محمداسماعیل اسکندری قرار میگیرد. متن نگاشته شده توسط ایشان در صفحه 228 به شرح ذیل است:
    «در ارسنجان پی دانایی می‌گشتیم که از گذشته‌ی شهر بشنویم و بتوانیم به درون درهای بسته دست بیابیم. در مدرسه‌ی سعیدیه بسته بود و کتیبه‌ی قدیمی سر در آن به پارچه‌ی اعلانی پوشانده شده بود که مانع خواندن آن بود. در مسجد جامع هم بسته بود و از خادمش خبری نبود. به تلفن خانه رفتم و جویای دوستی شدم که نامش را می‌دانستم. هنرمند و خوشنویس ارسنجانی است. معلوم شد به شیراز هجرت کرده است. ناچار از کارمند گرامی تلفن خانه پرسیدیم آیا از آقایان دبیران ادبیات و تاریخ و جغرفیا کسی را می‌‌شناسی که بتواند به ما کمک کند. گفت بلی. آقای اکبر اسکندری. تلفن زد ولی او نبود. اما برادرش با تلفن با من صحبت کرد و گفت‌‌ همان جا باشید تا من بیایم. آمد. درس خوانده و قبراق و خشو برخورد بود. سوارمان کرد و به خانه برد. پدرش که از بزرگان شهر است (محمداسماعیل اسکندری) به مهربانی تمام ما را پذیرفت. گفت بنشینید فرزندانم خواهند آمد. مردی دیدم گرم و سرد روزگار چشیده، پخته و سراسر مغز. از هر دری سخن گفت. معلوم شد دکتر محمدحسین اسکندری استاد دانشگاه شیراز که با ما دوست بود و در کنگره‌های تحقیقات ایرانی شرکت می‌کرد و با هم مکاتبات داشتیم پسرعموی ایشان بوده است در گذشته و در همین ارسنجان به خاک رفته است... این را هم بنویسم که آن مرد محترم تلفنچی که این خاندان گرامی را به ما شناساند خود از تیره‌ی اسکندری بود...»

  • درود بر جناب آقای مهندس رضایی
    از اینبکه مطالب پژوهشگر برجسته کشور ، استاد ایرج افشار را که چند خطی در باره خانواده ما نوشته و در سفر نامچه ( گلگشت وطن ) چاپ کرده است و شما آن مطالب را بر روی سایت انداخته اید صمیمانه سپاسگزاری به عمل می آید.

  • خیلی جالب بود. به خوبی رویدادها در متن به تصویر کشیده شده، و تا انتها ما را کشاند.

  • مهمان - سید حسام حسینی

    با سلام خدمت استاد ودوست عزیزم جناب آقای اسکندری
    بسیار زیبا بود وانسان را به تفکر درعالم هستی وامی دارد .توصیفات آن قدرجالب بود که گمان می کنم هم اکنون از نزدیک تماشاگرآن همه زیبایی هستم .دست مریزاد

  • آفرین به همت شما،
    اگر به تهران آمدید و فرصت داشتید از مجموعه کاخ موزه سعدآباد دیدار کنید(هر چند ممکن است قبلأ دیدار داشته اید).
    در آنجا در کنار کاخ موزه ملت، که محل کار و زندگی محمد رضا شاه پهلوی بوده است، و کاخ موزه سبز، که اختصاص به پدرش، رضا شاه، داشته و آشپز خانه سلطنتی و موزه حسین بهزاد و فرشچیان و موزه نظامی و ظروف سلطنتی و چهره های ماندگار و...با موزه برادران امیدوار (عیسی و موسی) آشنا می شوید، این دو برادر، طی دو سفر و به مدت ده سال( بار اول، از سال 1330 تا 1337 و سپس پس از اقامتی کوتاه در ایران، مجددأ به مدت سه سال دیگر) بالغ بر 80 کشور دنیا را در پنج قاره (با دو دستگاه موتور سیکلت(در سفر اول) و در سفر دوم با ماشین اهدائی کارخانه سیتروئن فرانسه، که شبیه فولوکس واگن است) پیموده اند و به دورافتاده ترین نقاط دنیا سر زده و با قبائل مختلفی دیدار داشته اند و از آنجا عکس و فیلم و هدایائی ارزشمند بهمراه آورده اند و بخشی از آن را اکنون، در این موزه، می توانید ببینید.
    خوشبختانه هر دو نفرشان هنوز زنده و سرحال هستند و من با یکی از آنها، که ساکن تهران است، ملاقات داشته ام، و دیگری ساکن شیلی است، سفراشان، در آن زمان در عرصه رسانه ها نیز انعکاس وسیع می یابد و با شخصیت های مهمی در هند، پاکستان، آفریقا، اروپا و عربستان و آسیا، دیدار می کنند و خود هزینه آن را با مصاحبه و نگارش و هدایا و ...، تآمین نموده و با شعار صلح و دوستی، نام نیکی از خویش بجا گذارده اند و سازمان میراث فرهنگی و جهانگردی به پاس خدمات اشان به جهانگردی و سفر، محلی را در مجموعه کاخ موزه سعدآباد به معرفی دستاوردهای آنان اختصاص داده است و البته کتاب و فیلم آن هم به فروش می رسد.
    با امید به اینکه شما نیز، همچنان موفق به سفر در این سو و آن سوی کشور و جهان بوده باشید و دستاوردهایتان را در محلی خاص، در ارسنجان، در اختیار علاقه مندان قرار دهید.
    سید محمد حسین حسینی
    تهران نوزدهم مرداد 93