A+ A A-

سوگند در زبان و ادبیات فارسی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

واژه سوگند از لفظ «سَوکنتَ وَنّتَ» اوستایی است به معنی دارای گوگرد و مراد آن است که در دوران قدیم آب آمیخته به گوگرد به هنگام قضا و داوری ، بکار می رفته است، بدین ترتیب که اینگونه آب را به متهم می نوشانیدند و از دفع یا در شکم ماندن آن ، بی تقصیری یا مقصر بودن او معلوم می شده است. استعمال فعل «خوردن» با سوگند یادگار همین مفهوم است.

سوگند در زبان و ادبیات فارسی ( دکتر حسین کیانی)
خلاصه کننده: محمدعلی رحیمی
(باب اول سوگند قبل از اسلام)


فصل اول- معنی و وجه اشتقاق کلمه سوگند
واژه سوگند از لفظ «سَوکنتَ وَنّتَ» اوستایی است به معنی دارای گوگرد و مراد آن است که در دوران قدیم آب آمیخته به گوگرد به هنگام قضا و داوری ، بکار می رفته است، بدین ترتیب که اینگونه آب را به متهم می نوشانیدند و از دفع یا در شکم ماندن آن ، بی تقصیری یا مقصر بودن او معلوم می شده است. استعمال فعل «خوردن» با سوگند یادگار همین مفهوم است.

فصل دوم – انواع سوگند
در دوران گذشته، عمل سوگند دادن و سو گند خوردن را که در حضور موبدان انجام می گرفته است، «وَر» می گفته اند. بنابر نوشته های پهلوی سی و سه قسم وَر در ایران باستان وجود داشته که اندکی از آن به ما رسیده است، در کتب شایست ناشایست و دینکرد نیز اشاراتی به چند قسم وَر شده، از قبیل: گرمک وَر(وَر گرم)، برسمک وَر(وَر با برسم)، پااوروخوران که شاید نظیر زهر چیزی به مدعی و مدعی و علیه خورانده می شده تا حقانیت یکی از طرفین باثبات رسد.

نمونه وَر گرم در ایران:
•    متهم باید دست در آتش کند، در صورت بی گناهی، به دست او آسیبی نمی رسید.
•    مدعی علیه بایستی انگشتان خود را در آب جوش یا روغن گداخته فرو برد، اگر به انگشتان او صدمه ای وارد نمی شد، بی گناهی اش ثابت می گشت.
•    آهن گرم شده بر زبان می نهادند، در صورت بی گناهی متهم، این آهن در او اثر نمی کرد.
•    البته نمونه هایی از وَر گرم نیز در شاهنامه فردوسی و منظومه ویس و رامین آمده است.
 
فصل سوم – طرز اجرای سوگند
سوگند خوردن با آداب و تشریفات خاصی انجام می گرفته است که دو نمونه از آن بدین ترتیب است:
۱. از کتاب پهلوی ایاتکار زریران، آنجا که ویشتاسپ شه می خواهد از دانش و بینش وزیر خود جاماسپ در مورد چگونگی جنگی که فردا با ارجاسپ پادشاه هون ها(خیونان) دارد، با خبر شود و جاماسپ که به سبب علم اختر شناسی و آگاهی از شکست شاه و شهادت برادرش و دیگران ، از اظهار جریان امر ابا (خودداری)داشت و شاه با اصرار زیاد از او می خواسته است که اطلاعات خود را در اختیار وی بگذارد، در این جا جاماسپ – پادشاه را بدین ترتیب سوگند می دهد: « . . . اگر شما خدایگان ، صواب بینید دست خویش را بر روی قلب خود برده به خوره (جلالت) اورمزد و دین مزدیسنان و جان زریر خود سوگند بخور و شمشیر پولادین و صیقلی را نیز از قبضه تا به سر تیغه سه بار دست بمال که : ترا نه بزنم و نه بکشم و نه ترا به زندان سپارم، تا بگویم که در آن رزم گشتاسپی چه خواهد شد. . . ».
۲. از کتاب سوگند نامه : در این کتاب اهمیت و اشکال آن برای سوگند خوار به خوبی آشکار است که بدون جهت کسی به چنین سوگند سختی تن در نمی داده. پیش از انجام گرفتن مراسم سوگند، میانجی باید کوشش کند که کار به سوگند نکشد و سوگند دهنده و سوگند خورنده پند دهد و آن دو را از نتایج ناهنجار آن بیاگاهاند و به سوگند خوار بگوید: تو که سوگند می خوری اگر به دروغ سوگند خوری باید بدانی که از این جهان بیرون نشوی پیش از این که نشانه زشتی بر تو پدیدار گردد، به سوگند خورنده باید یک شب وقت داده شود تا به عواقب سوگند درست بیندیشد و روز دیگر به وی اندرز دهند و متن سوگند نامه را بدو دهند که با دقت بخواند و به شدت سوگند پی برد ، اگر هیچ یک از این اعمال موثر نشد آنگاه آیین سوگند در آتشکده برپا می شود، بدین ترتیب: «سوگند خورنده سر به آب فرو برده و جامه پاک به تن کرده و پنام(: پارچه ای بوده که آن را روی دهان آویخته و با دو نوار پشت سر گره می زدند. این پارچه در وقتی به کار می رفته که موبد در مقابل آتش و انجام مراسم بوده که از آلودگی نفس و بخار دهان برکنار باشد.) انداخته در پرستشگاه درآید، موبد یا سردار وَر سرود «یثااهو» خوانده خطی دور او می کشد، ابتدا سوگند خوار در برابر آتشدان که در آن چوب صندل می سوزد و کندر بخور می شود، ایستاده نیایش خورشید می خواند، پیش سوگند خورنده جام آبی با اندک مایه گوگرد و کمی زرداب نهاده شده، همچنین پیاله ای آب ساده با نان پاره ای مقابلش گذارده شده، آن گاه سوگند خورنده اهورامزدا و مهین فرشتگان و ایزدان را چنین یاد می کند: من که فلان پسر فلان هستم، سوگند می خورم نزد هرمزد شکوهمند و فرهمند، نزد بهمن امشاسپند، نزد اردیبهشت امشاسپند، نزد شهریور امشاسپند، نزد سپندارمذ امشاسپند، نزد خرداد امشاسپند، نزد امرداد امشاسپند، سوگند می خورم به روان زرتشت اسپیتمان و به روان آذرپاد مهر اسپندان و به فروهر همه پاکان که بوده و هستند، که من هیچ چیز از تو فلان پسر فلان، ندارم و به جایی ننهاده ام و به کسی ندادم و هیچ از آن آگاه نیستم. نه چیزی از زر نه از سیم و نه از آهن و نه از جامه و نه هر چیز که دادار هرمزد بیافرید، اگر این سوگند به دروغ خورم از تن و روان خویش بیزار باشم، از روان پدر و مادر و نیاکان و زن و فرزند خود بیزار باشم، از روان زرتشت اسپیتمان بیزار باشم و او نیز از من بیزار باشد، از گفتار هرمزد بیزار باشم، از اوستا و زند بیزار باشم، از فره دین مزدیسنا بیزار باشم، از فره آذر خوره که پشتیبان دانشمندان است بیزار باشم، از فره آذر برزین که پشتیبان کشاورزان است بیزار باشم، از فره آذرگشنسپ که پشتیبان سپاهیان است بیزار باشم، و از همه فروغ های ایزدی بیزار باشم و آن ها نیز از من بیزار باشند، اگر این سوگند به دروغ خورم هر گناه که از اژدهاک سر زده از هشت سالگی تا هزار سالگی که او را در بند کردند، من در سر پل چینوت پادافره آن ر ا بکِشَم، اگر این سوگند به دروغ خورم هر کرفه (: نیکوکاری) که من کرده ام به تو فلان پسر فلان رسد و هر گناه که تو کرده ای من در سر پل چینوت سزای آن بینم، ایزد مهر و ایزد سروش و ایزد رشن دانند که من راست گویم، دل و زبانم یکسان است، آن چه با زبان می رانم با آن چه در دل دارم یک هیچ گونه فریب در کار ندارم، به ایزد که چنین است.
- متهم پس از یاد کردن این سوگند دعای معروف «اشم و هو» به زبان رانده اندکی از آن آب ساده و پاره ای از آن نان می خورد.»

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.

افرادی که در این گفتگو هستند

  • مهمان - سید سلیم حسینی بدخشانی

    پژوهشهای خوبی بود و منهم استفاده بردم لطفن اگر ممکن است عکس خودتان را هم در سایت بگذارید تا با چهره ی شما همآشنا شوم زیرا اینرا در اینترنت جستجو کردم ولی چند نفر به نام دکتر حسین کیانی بود و نمیدانمکدام آنها بودید. متشکرم