A+ A A-

در مضرات شبکه‌های اجتماعی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

استفاده از شبکه‌های اجتماعی توسط کامپیوتر، تلفن‌های همراه و تبلت و سایر وسایل الکترونیک در حال گسترش است و مرد و زن، کودک و نوجوان و بزرگسال در شهر و روستا، ساعاتی از عمر خویش را به آن اختصاص می‌دهند و البته ماهواره نیز سرگرمی دیگری است که در درون خانه و خانواده جریان دارد.
تکنولوژی وقتی از جایی حرکت نمود قابل سد شدن نیست ولی می‌توان با آگاهی دادن از مضرات آن کاست و از منافعش بهره‌مند شد.


امروز دوستی برایم کلیپ کوتاهی، به زبان انگلیسی، فرستاده بود، «در مضرات شبکه‌های اجتماعی» که در زیر، به شرح آن، از زبان راوی و همان‌گونه که بیان شده، می‌پردازم و امید دارم مفید باشد.
«من ۴۲۲ دوست دارم ولی باز هم تنهایم، هر روز با همشون حرف می‌زنم ولی هیچ‌کدام از آن‌ها واقعأ من را نمی‌شناسند، مشکل من فاصله‌ای هست که بین نگاه کردن تو چشماشون تا نگاه کردن به یه اسم تو مانیتوره.»
میام عقب و چشمام را باز می‌کنم، می‌فهمم چیزی که ما بهش شبکه اجتماعی می‌گیم، هر چیزی هست جز اجتماعی بودن، وقتی کامپیوترمون را روشن می‌کنیم و در را می‌بندیم، تمام تکنولوژی که ما در اختیار داریم، همش خیال باطله، توهمه.
هنوز در کنار هم بودن یه جور احساسه، وقتی از این توهمات و دستگاه‌ها کنار بکشی، دچار گیجی و سردرگمی می‌شی، تو دنیایی که ما نوکر و بردهٔ تکنولوژی شدیم، جایی که آدم‌های حریص اطلاعات می‌فروشن، دنیایی پر از نفع شخصی و خودخواهی و خودپسندی، جایی که ما بهترین‌ها را به اشتراک می‌گذاریم، ولی بی‌خیال احساس و هیجان می‌شیم.
ما تقریبأ خوشحالیم، وقتی تجربه‌ای را به اشتراک می‌گذاریم، ولی اگر تنها باشیم باز هم خوشحال خواهیم بود؟ اگه به خاطر دوستات بمونی، اون‌ها هم پیشت خواهند بود؟
ولی با پیامک دیگه دوستات همرات نیستند، تو پیامهامون اغراق و گزافه‌گویی می‌کنیم، تبریک‌های مرا پیشاپیش پذیرا باش...، وانمود می‌کنیم در مورد انزوای اجتماعی بی‌اطلاعیم.
شروع به نوشتن می‌کنیم، تا دیگران بشنوند، حتی نمی‌دونیم آیا کسی داره می‌شنوه؟
تنها بودن مشکلی نداره، بذار تآکید کنم، اگر کتاب بخونی، یا نقاشی کنی، یا یه کار مهیج دیگه انجام بدی، تو مفید می‌شی، نه یه آدم عاطل و باطل.
بیدار شویم و مواظب باشیم که از زمان خوب استفاده کنیم، پس وقتی میان مردم هستیم و احساس تنهایی می‌کنیم، دستامون را بکشیم عقب و بی خیال تلفنمون شویم و به لیست مخاطبینمون زل نزنیم.
با یکی حرف بزن و اجتماعی بودن را یاد بگیر، نمی‌تونیم وایسیم و رفت و آمد قطار را روزانه در سکوت ببینیم، موقعی که هیچ کس نمی‌خواد، به خاطر ابله به نظر رسیدن، حرف بزنه.
ما داریم منزوی می‌شیم، وقتی داریم به چشم‌های یکدیگر نگاه می‌کنیم، دیگه مجذوب همدیگه نمی‌شیم، بچه‌ها دور و برمون هستند و از لحظه تولدشون مثل روبات زندگی می‌کنن و مثل زن‌های منزوی (راهبه‌ها) فکر می‌کنن.
احتمالأ بهترین پدر یا مادر دنیا می‌شی، اگر بتونی بچه‌ات را بدون آی‌پد سرگرم کنی.
بچه که بودیم، هرگز خونه نبودیم، با دوستامون و دوچرخمون بیرون می‌رفتیم، خودمون را قوی می‌کردیم، زانوهامون زخم می‌شد و بالای درخت، خونهٔ درختی می‌ساختیم، حالا پارک‌ها ساکتند، وقتی هیچ بچه‌ای را نمی‌بینی که تاب بخوره یا آویزان شده باشه، دلسرد می‌شی، نه پریدنی، نه لی‌لی بازی‌ای، نه مسجد رفتنی، ما نسل خنگ‌ها هستیم، تلفن‌های هوشمند و مردمانی منگل.
"پس سرامون را بالا بگیریم و تلفنهامون را خاموش کنیم، دست بکار شویم و از امروز بهترین استفاده را از عمرمان ببریم، فقط یک ارتباط واقعی می تونه تفاوت ارتباط مجازی را با واقعی نشنمون بده"
به نامزد یا همسرت فکر کن، وقتی که بهت نگاه می کنه و تو هم همه حواست پیش اوست، همیشه یادت می مونه که چطور عاشق شدی؟ اولین بار که دستتو می گیره و تو را می بوسه، یا وقتی که با هم مشکل دارید، ولی باز هم دوستش داری و با نگاهت او را متوجه علاقه ات به خودش می کنی.
وقتی که کامپیوتر یا موبایلت را می فروشی و یه حلقه طلا برای دختر آرزوهات می گیری برای کسیکه همه چیزته، وای که چقدر زندگی زیبا می شه.
وقتی خانواده تشکیل میدی و دختر یا پسر بچه خودت در کنارت است و شب ها بیدارت می کنه و تو می خوای بخوابی و یا وقتی که اشکهای دخترت را، زمانیکه می خواد به خونه بخت بره، پاک می کنی، یا او با بچه اش بر می گرده که اونو پیش تو بگذاره و بچه بابا بزرگ یا مامان بزرگ صدات می کنه، تا احساس پیری کنی و لذت زندگی واقعی(نه مجازی) را درک می کنی.
عمری را که به زحمت و با توجه و تمرکز بر زندگی ات بدست آورده ای، با نگاه کردن به یک سری ابداعات هدرش نده.
و یا وقتی کنار بستر یکی از عزیزانت هستی و دستش را می گیری و یا پیشانی اش را می بوسی تا به او بفهمانی که دوستش داری و در آخرین لحظات می شنوی که او هم داره زمزمه می کنه که چقدر تو را دوست داره و اگر همسرت باشه بهت میگه که چقدر خوش شانس بوده که تو سر راهش قرار گرفته ای، لذت زندگی واقعی را درک می کنی.
اما هیچکدام از اینها اتفاق نمی افته و هیچکدام را نداشتی، اگر با تلفنت مشغول می شدی و فرصت در کنار و با هم بودن را از دست می دادی.
پس سرت را بالا بگیر و تلفنت را خاموش کن، ما یکبار زندگی می کنیم و روزهای عمر محدودند، پس بیائیم زندگیمون را با اینترنت حروم نکنیم، وقتی اجلمون برسه، هیچی بدتر از پشیمونی نیست.
ما همه مقصریم و قسمتی از این ماشین شده ایم، این کلمات دیجیتالی که می بینیم ولی نمی شنویم و به جای حرف زدن مرتبأ تایپ می کنیم و یا داریم چت می کنیم و ساعت ها کنار همدیگه هستیم، بدون اینکه به هم نگاه کنیم و وارد نوعی از زندگی شده ایم که از روح و احساس در آن خبری نیست و ما متاسفانه به آن معتاد هستیم.
به مردم عشق بده، نه اینکه بهشون لایک بدهی، بی خیال احتیاج به شنیده شدن و تعریف شدن.
بیاییم کامپیوتر وموبایلمان را خاموش کرده و زندگی واقعی را دوباره تجربه کنیم.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.

افرادی که در این گفتگو هستند

  • با سلام به جناب دکتر حسینی و خوانندگان گرامی. دیدگاه درست و جالبی گفته شده است. این دنیای دیجیتالی می تواند زندگی انسانها را به گونه ای منفی دگرگون کند و کودکان را منزوی و درون گرا به بار آورد. بهتر آن است که بیشتردر مجالس شرکت کنیم و خودمان و فرزندانمان را به کاربرد کمتر ابزارهای دیجیتالی در این مجالس سفارش کنیم. بگوییم و بخندیم و ازدیدن یک دیگر شاد و دلخوش باشیم.