دوشنبه های ادبیات - برای این روزها ی وطن و مسافرانش که امتداد بهار بودند
نویسنده: زهرا نعمتی چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 5098 بازدید
بازهم یک جهان معما را
آسمانی پراز تماشا را
صدوهفتاد وپنج دریا را
از دل خاکها در آوردند
بازهم یک جهان معما را
آسمانی پراز تماشا را
صدوهفتاد وپنج دریا را
از دل خاکها در آوردند
ابرها بی قرار ِباریدن
مادرانِ ودوباره غم دیدن
باز دست خزان وگل چیدن
آه از سینه ها بر آوردند
هفت دریای عشق را گشتند
با هزاران دلیل برگشتند
شاهدان همیشه دشتند
معجزاتی فراتر آوردند
شهر را بوی سیب، پیچیده
عطر گلها عجیب ، پیچیده
بوی ام یجیب ، پیچیده
بازهم کوچه ها ،سر آوردند
شهر دریای ماهیان شده بود
هرطرف چشمه ای روان شده بود
قصه آخرالزمان شده بود
دست بسته چه محشر آوردند!
گریه کن مادرم لباسش را
استخوانهای ناشناسش را
چه کسی می دهد تقاصش را
از کجا اینهمه پر آوردند!؟
تلخی اینهمه ندیدن را
روزهای پر از دویدن را
دلِ در حسرتِ پریدن را
آسمانی کبوتر آوردند
وطنم بی قرار خواهد ماند
باز چشم انتظارخواهد ماند
یادِ دریا کنار خواهد ماند
ماهیانی که پر در آوردند
زهرا نعمتی
دیدگاههای شما (4)
-
سلام
با تشکر از سرکار خانم زهرا نعمتی بابت شعر زیبایشان
این روزها شاهد رونق و بالندگی در ادبیات شهرمان هستیم و خانم نعمتی شاعری توانمند می باشند و آینده ای درخشان در انتظار این بانوی گرامی می باشد. امید که پله های ترقی را طی کنند و به زودی شاهد انتشار اشعار زیبایشان باشیم.0 پسندیدم -
-
سپاس خانم نعمتی کاش اشاره ای هم به هشت سال دفاع مقدس وعلت شهادت را بازگو می کردید که شعر از حالت توصیفی به صورت حماسی و عاطفی مطرح می شد سپاس
0 پسندیدم -
با عرض سلام
خانم نعمتی واقعا لذت بردم وقتی از زبان خودتان این شعر را شنیدم بسیار تاثیرگذار و زیبا بود ، خوشحالم که ارسنجان شاعران خوبی مثل شما دارد.
خوانش مجدد این شعر قند مکرری بود برایمان، دست مریزاد
با ارزوی سلامتی و موفقیت روز افزونتان0 پسندیدم
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: