A+ A A-

معرفی کتاب اعیاد ایرانیان باستان و فهرست و خلاصه ای از مطالب کتاب (دانلود)

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

جشن در قبل از اسلام:
تقریبا در شصت سال قبل از میلاد مسیح در روز مهرایزد از ماه اردیبهشت در بیرون شهر اکباتان پایتخت کشور ماد برای روز تولد پادشاه آن زمان که موسوم به آزی دهاک بود جشن بسیارباشکوهی برسم آن عصر ترتیب داده بودند در این جشن پادشاه وشاهزادگان و امرا وارکان دولت همه باید حضور داشته باشند به عموم ملت ماد هم اجازه داده می شد که هرکس خواستار است می تواند از برای تماشا بدانجا بیاید.

جشن در قبل از اسلام:
تقریبا در شصت سال قبل از میلاد مسیح در روز مهرایزد از ماه اردیبهشت در بیرون شهر اکباتان پایتخت کشور ماد برای روز تولد پادشاه آن زمان که موسوم به آزی دهاک بود جشن بسیارباشکوهی برسم آن عصر ترتیب داده بودند در این جشن پادشاه وشاهزادگان و امرا وارکان دولت همه باید حضور داشته باشند به عموم ملت ماد هم اجازه داده می شد که هرکس خواستار است می تواند از برای تماشا بدانجا بیاید. آگاهی این جشن بزرگ یک ماه قبل از موعد بتوسط پیکهای مخصوص شاهی به تمام ایالات و ولایات ماد منتشر شده بود بدین مضمون که در روز مهر ایزد از ماه اردیبهشت در دره شمالی اکباتان جشن باشکوهی برپا خواهد شد و عموم ملت ماد از زن ومرد کوچک وبزرگ مجاز هستند که در این جشن فرخنده حضور بهم رسانیده از تماشای جشن شاهانه بهره ور شوند و چون بازیهای مختلفه در آنروز درحضور شاه بعمل می آید از قبیل کشتی گیری واسب دوانی وغیره هرکس هنری درفنون مذکوره دارد و داوطلب حضور در بازیها می باشد می تواند تایک هفته قبل ازروز جشن به دربار آمده نام خود را در دفاتر مخصوص شاهی ثبت و در روز معهود هنر خود را به نمایش بگذارد وچون جنگ حیوانات نیز به میان خواهد آمد هرکس گاو زورمند وقوچ خوب دارد همراه بیاورد زیرا که فاتحین در آنروز به جوائز وانعامات شاهانه سر افراز خواهند گردید.پس از انتشار این اعلان مادیها با کمال بی صبری انتظار روز موعود وجشن معهود را می کشیدند وتقریبا از یک هفته قبل مردم از هر طرف کشور شروع به آمدن به اکباتان نمودند تا یک روز قبل از جشن از هر سوی کشور شروع به آمدن به اکباتان نمودند وتا یک روز قبل از جشن از هرسوی پایتخت دسته دسته زن و مرد وبچه وبزرگ با نهایت شوق وسرور می رسیدند و چادرهای پشمی خود را در دامنه کوه در جای شایسته ای که برای آنها قبل از وقت معین شده بود برپا می نمودند در طرف مقابل آنها به فاصله زیاد ، خدام وفراشان سرگرم بر پا داشتن سراپرده های شاهزادگان و وزراء وامنای کشور بودند. فرآهم آوردن لوازم جشن تقریبا ده روز طول کشید و در ظرف این مدت هیاهوی غریبی در میان این دره برپا بود تا بالاخره روز موعود رسید. طرف صبح از سمت افق جنوبی گرد و غبار زیادی نمایان شد و چیزی نگذشت که از میان گرد و غبار مردم توانستند مرکب شاهی را تماشا کنند که با شکوه وجلال تمام شاه در پیشاپیش در روی گردونه ای نشسته که چندین اسب ان را می کشید وسایبان زرینی برسر او گرفته بودند و در پشت سر شاه اندرون شاهی وشاهزادگان و درباریان سوار بر اسب می آمدند. در پیشاپیش شاه دو صف از شاطر های مخصوص با لباسهای زراندود پیاده در حرکت بودند . در پشت سر این جمع سپاهیان زیادی سوا ربر اسب وچهار به چهار به فرمان افسران با نظم و آرامش طی مسافت می کردند وچون نزدیک به میدان رسیدند شاه پیاده شده به طرف سراپرده خود رهسپار گردید وبر کرسی طلایی جلوس نمود . مردم همه شاه را می دیدند که بر کرسی نشسته ودر طرفین او شاهزادگان وبزرگان کشور دست به سینه ایستاده اند . در پهلوی این سراپرده چادر سرخ رنگی است که در آن بانوان حرم شاهی قرار گرفته اند وکنیزان با چوب وپرهای مخصوصی که از پر بوقلمون و طاووس و دراج درست شده مشغول زودودن گردوغبار از لباسهای آنان می باشند در این چادر یک کرسی طلائی از همه جلوتر گذارده شده ودر روی آن دختر ماه سیمایی به سن هیجده سال قرارگرفته ودر پشت سرش کنیزکان نگاهبان چتر زرینی هستند که در بالای سر او گشوده اند . همه می دانند که این دختر شاه ونامش ماندانا است . این دختر مه پیکر از هر طرف چشمهارا به چهره تابان خود که مانند ماه تمام درخشان بود متوجه نموده ومایه نشاط و سرور دلهای پیر وجوان است ، تاج زرینی بر سر دارد که به انواع جواهرات آراسته است و پارچه زر بفتی ارغوانی رنگ روی سر انداخته که پشت و شانه های اورا پوشیده است وطوقهای متعدد و سینه ریز به گردن و یاره های زرین بر دست دارد درسمت راست وچپ این دو سراپرده چادر های زیادی دیده می شود اما تمام نظرها به سوی این دو سراپرده وسط متوجه است گاهی مشغول نظاره شاه وگاهی متوجه حسن جمال دختر شاه می باشند که در زیبایی و وجاهت به حد کمال است و از دور دیده می شود که در سراپرده شاه میوه های گوناگون وانواع شیرینی به طرز مخصوصی چیده شده وغلام بچه ها از تنگ های طلا ونقره و صراحیهای کاشی،باده در جام های زرین ریخته به شاه وبعد به امر شاه به سایرین که در دوطرف او ایستاده اند می دهند وآنها با فرود آوردن سر به سلامتی شاه نوش می نمایند . این پادشاه در جوانی قانع وکمتر گرد عیش ونوش می گردید وبیشتر اوقات را صرف اداره امور کشور می نمود ولی چند سالی است که به کلی طرز زندگانی را عوض کرده و پیوسته مست ومشغول عیش وعشرت است . کمتر اتفاق می افتد که به عرایض مردم رسیدگی کند و زمام کشور را در کف بی کفایت نخست وزیر خود ویران گذارده و اوهم نهایت ظلم وتعدی را در باره ی رعایا به عمل می آورد وبیم آن است که از شدت جور وظلم او وکسان او انقلابی در کشور روی دهد. شاه ابدا نمی داند در کشور چه روی می دهد زیرا که نخست وزیر اسباب سرگرمی اورا کاملا فراهم نموده است .گاه به شکار تفریح می کند وگاهی به جشن وبازیها وقت می گذراند وبیشتر اوقات را در اندرون سرگرم باده ناب وبه عیش وطرب مشغول است . خلاصه بعداز نیم ساعت از تپه ای که در بالای سراپرده های شاهی بود صدای شیپوری بلند شد و متعاقب آن نقاره و کرنای وسرنا وطبل ودهل یک دفعه به صدا در آمده آغاز جشن اعلام گردید . در وسط دره محوطه وسیعی را مسطح نموده و خاک های نرم در آن زمین هموار ریخته اند تا هنر مندان کمتر آسیب ببینند. در اطراف این محوطه دایره وار دیواری مشبک از چوب و تخته کشیده شده وهنرمندان در پشت آن ایستاده اند دهقانانی دیده می شوند که شاخ گاو های زورمندی را با دست گرفته ومنتظر وقت کارند. چوپانها دریک سمت محوطه ایستاده وقوچ های جنگی را دور از هم نگاه داشته اند شیربانان شاهی در گوشه ای ایستاده وغلاده های شیران را دردست گرفته اند ودر پشت سر آنها صفوفی از چابک سواران ایستاده وبه انتظار موقع اسب دوانی وقت می گذرانند.در دو سمت شمال وجنوب محوطه دو دسته از پهلوانان ایستاده ودست بر سینه دارند . اولین بازی که به فرمان شاه شروع شد ،کشتی گیری بود . به اشاره شاه یک نفر از دسته پهلوانان سمت شمال جدا شده آمد وسط میدان ایستاد ودرمقابل شاه طوری سر فرود آورد که سرش به خاک سود. این پهلوان قوی هیکل سینه گشاده وبازوهای کلفت وبالائی متوسط دارد وچون حرکت می کند تمام عضلات او مرتعش است پس از فراغت از تعظیم وجبهه به خاک سودن روی خود را به طرف پهلوانان سمت جنوبی محوطه نموده دست راست را بلند کرد واین نشانه طلبیدن مبارز بود هماندم ازدسته جنوب پهلوان تنومندی خارج شده دست به پیشانی به طرف این پهلوان در آنزمان مابین خود معمول می داشته اند،خلاصه همین طورآمد تا رسید به چندقدمی پهلوان اول ودروسط میدان چرخی زده دست چپ رابه دست پهلوان داده ودست راست رابر سینه گذارده بطرف سراپرده شاه رو آوردوجبین به خاک سود وبلندشد بعد دست چپ رارها نموده ومجددا دو پهلوان دست راست به یکدیگرداده به کشتی درآمدند ومدت یک ساعت تمام سرگرم کشاکش بودن گاهی این یک سر بسینه دیگری گذارده با فشار او را تا آخر محوطه می راند وگاهی دیگری آنرا به زانو می انداخت ودر هر حرکتی کی یکی از آنها قدری غالب می شد دسته پهلوانان طرف دار او صداهارا بشکل مخصوصی بلند نموده با داد و فریادهای در هم او راتشجیع می نمودند، عاقبت پهلوان سمت شمالی حریف را غافلگیر کرده سر را در میان دوپای او فرو برده از زمینش بکند ودر برابر شاه نگاه داشت ومی خواست اورا به زمین بزند که فوراهیاهو ازهر طرف بلندشد وبه فرمان شاه شاطری دویده بدره زری از برای پهلوان غالب آورد پهلوان حریف مغلوب را رها نموده پیشانی وی رابوسید و آندیگری نیز بانهایت احترام کتف اورابوسید پهلوان غالب بدره زررابر سر گرفته هر دو پس از کرنش جدیدی ازمیدان خارج شدند وبلافاصله پهلوانان دیگری به میدان آمده کشتی گرفتند وبه بخشش های شاه سرفرازگردیدند. بعد به امر شاه اسب دوانی شروع شد ودونفر چابک سوار که یکی امیرزاده پارسی موسوم به کامبیز ودیگری پرستاشب پسر میران نخست وزیر بود به میدان وارد وهر دو از اسب به زیر آمده دربرابرشاه تعظیم کردند و مجددا سوار شدندوبه طرف دسته سوار خود رفتند .امیرزاده پارسی سرکرده سواران پارسی بود که به امر آزی دهاک به پایتخت احضار ومانند گروگانی از طرف بزرگان پارس در اینجا متوقف بود وپرستاشب پسر نخست وزیر رئیس سواران مخصوص شاهی بود که همیشه باید در موقع حرکت شاه در رکاب باشند. امیرزاده پارسی هم به چالاکی به طوری که کسی ملتفت نشد دست بر سر گذارد ودرواقع مراسم سپاس گذاری را به جا آورد .تنها کسی که ماتفت این حرکات بود پرستاشب است که منتها ی خشم وغضب شاهد واقعه است .باری به فرمان امیر آخورشاهی تمام چابک سواران در یک صف به طور منظو ایستادند وطنابی در مقابل آنها حایل گردید وچون کسی درپهلوی این صف سواران می ایستاد ومقابل را نگاه می کرد به خوبی می دید که پرچمهای رنگارنگ زیادر در نیم فرسخی نصب شده واین سواران می بایستی در موقع مراجعه هر یک یکی از آن پرچم ها را برداشته همراه بیاورد وهر سواری که زودتر برابر شاه آمد،بدره اول را او خواهد گرفت وبعد از آن تا ده نفر متوالیا به انعامی سر افراز می گردیدند .چون شاه با دست فرمان حرکت داد یک دفعه طناب را رها کردند وسواران به جولان درآمدند وانظار تمام تماشاچیان را به دنبال خود متوخه ساخته وبطوری هوا را از گرد وغبار آلوده نمودند که تشخیص آنها غیر ممکن بود .
نیم ساعت بعد مجددا سواران پدیدارشدندکه هر یک پرچمی دردست ویا منتهای شتاب اسب می تاختند از همه جلوتر کامبیز امیرزاده پارسی بود که به فاصله صد قدم ازسواران دیگر جلو افتاده وآمد در مقابل سراپرده شاه ایستاد وپرچم خود را به علامت ظفر بلند نموده این بلند کردن پرچم در هر نظری معنی مخصوصی داشت. در نظرشاه معنی ظفر می بخشید ودرنظر دختر شاه دو ظفر نشان می داد ، یکی در اسب دوانی ودیگری غلبه بر رقیب که پرستاشب باشد وهیچکس جز ماندان ملتفت این نکته نشد که در میان سواران پرستاشب برنگشت . خلاصه فرمان شاه بدره زری که مخصوص قاتح در سواران بود ، میراخور شاهی آورده از طرف شاه به ایر زاده پارسی ونه نفر دیگر داد وسواران با هلهله شادی حضار از وسط میدان به کنار رفته در جای خو ایستادند .
بعد از آن پهلوانی شاخهای گاو زورمندی راگرفته از یک طرف به میدان کشید از طرفی هم شیربان شاهی شیرقوی هیکلی را آورد و روبروی گاو نگاهداشت این دو حیوان مدتی بهم خیره نگریسته گاو پی درپی صدا می کرد وشیر نعره می کشید ، که ناگاه شیربان قلاده را از سر شیر برداشت وپهلوان هم شاخ گاو را رها کرد . این دوحیوان زورمند سرگرم نبرد شدند وپی در پی نعره وغرش می کشیدند گاهی گاو با شاخ شیر را به خاک می مالید وگاهی شیر کوس بسته برگرده گاو می نشست که با دندانهای پولادین کوهان آن را درهم شکند . سرانجام گاو بر شیر غالب آمده به خاکش انداخت و می خواست با شاخ شکمش را پاره کند که امر شاه پهلوانان دویده شاخهای آنرا گرفته واز میدان به کنارش کشیدند . هماندم شیربان قلاده برسر شیر زده واز میدانش بدر برد . شاه پس از دادن انعامی امر فرمود که شاخهای گاو راطلا بگیرند.
پس از آن شیر دیگری را با گاوی قوی هیکل به جنگ انداختند این دفعه شیر برگاو غالب آمد شاه فرمود گاو را بکشند وطعمه شیر قرار دهند .
بعد از آن جنگ قوچها شروع شد . هر دفعه دو قوچ را مقابل هم می آوردند وبعد از مدتی رها کردند این حیوانات مدتی به هم حمله می کردند وبا شاخ به کله یکدیگر می کوقتند تا سرانجام یکی ازآنها مغلوب شده ازمیدان می گریخت وموجب هیاهوی تماشاچیان می شد صاحبان قوچهای غالب نیز هریک به گرفتن چند گوسفند سرافراز می گردیدند.
پس از آن نشانه زدن شروع شد چندین تنه درخت را بریده وهریک را به بلندی آدمی به فاصله های مختلف قرار داده بودند وبرای نشانه زدن آنها جوائزی معین شده بود تیراندازان باکمانها در بازو بمیدان وارد شده هریک به نوبه تیری می انداختند وهیچ یک موفق به زدن دورترین تیرنشد مگر امیرزاده پارسی که تیرش به هدف خورد وجایزه بزرگ رابرد . دراین هنگام هم اگرکسی ملتفت بود می دید که چگونه علامت شادی وسرور درچهره تابان ماندان دختر شاه آشکار است .
این بازیهای گوناگون دوام داشت تا یک ساعت به غروب آفتاب که شاه ازجای برخاست وجشن پایان یافت دراین ساعت دوباره نقاره ها وکرناها وطبل ودهل به صدا درآمدند شاه یرگردونه مخصوص خود نشست وماندان راهم درپهلوی خود جای داد وبه طرف شهر حرکت کرد وامر کرد امیرزاده پارسی باسوارانش همراه او باشند ، زیرا بااینکه شاه محبتی به کامبیز امیرزاده پارسی داشت امروز طوردیگر در نظرش جلوه کرد وشجاعتهائی که از خود بروز داد برقدر ومنزلتش در نظر شاه افزود .عموم مردم هم به هم ریخته مشغول جمع کردن چادرها وگردآوردن خویشان وفرزندان و کوچیدن هستند چه هرخانواده از ولایات ومراتع وکوهستان های دوردست بدین جا آمده وهمه می بایستی به فوریت جرکت کنند وبه منازل خود بروند . همهمه وهیاهوی غریبی درمیان دره بعد از رفتن شاه برپا شد . بعضی خویشان ودوستان را صدا می کنند وبرخی در تجسس فرزتدات فریادها می کشند وجمعی فرزندان وبستگان خود را گم کرده مضطرب وبلا تکلیف مانده اند . امیرزاده پارسی نیز با دسته سواران خود در رکاب شاه می رود و گاه گاهی شاه با او صحبت می کند واظهار مرحمت می نماید ولی امیرزاده خیلی گرفته ونگران است ونمی داند شاه درپس این اظهار مرحمت با او راجع به واقعه پرستاشب چگونه معامله خواهد کرد. اما همینکه نزدیک گردونه شاهی می شود ونظرش به چهره تابان ولبخندهای خفیف ماندان می افتد بی اختیار همه چیز از یادش می رود .
باری موکب شاهی به شهر رسید وشاه برای آخرین دفعه کامبیز راخواسته فرمود کامبیز من می روم به اندرون توهم سواران را مرخص کن وتنها دردربار باش که پس از استراحت مختصری تورا احضار خواهم کرد . کامبیز دست برسر وچشم گذارده که هم نشانه اطاعت امر شاه وعلامت وداع باماندان باشد وپس از آن سواران را مرخص کرد وخود وارد حیاط دربار شد وقدم می زد در اندیشه کار خود بود . موقعیکه به آخر حیاط رسید وخواست برگردد ناگاه زنی از دهلیز روبرو پوست لوله شده ای دردست او گذارده وفورا بدون پرسش وپاسخی رفت . امیرزاده قدم زنان دست خود را گشوده دید لوله کوچکی است که در پارچه زربقت پیچیده است چون پارچه را باز کرد پوست ظریفی بود که در روی آن این مختصر خوانده می شد .
« مهر بزرگ را سپاسگزارم که امروز تو ومن بختیار شدیم . ازسوئی هم نگرانم ونمی دانم با پرستاشب چه سودائی کردی که دیگر باره از میدان برنگشت شب درباغ زیر کوشک هستم که بیائی وچگونگی را باز گوئی(م)» پس از خواندن این نامه ارتعاشی درتمام اعضای کامبیز پدیدار گشت صورتش برافروخته وقلبش به شدت می زد واز شدت سرور ونشاط چنان زمام عقل وهوش را از دست داده بود که ملتفت نشد مدتی است غلام بچه جام شربتی در دست ودر دنبال او در حرکت است .

Anjoman Arsanjan 150801 01

موسس نوروز چه کسی است ؟
درباره ی پدید آمدن نوروز چند نظر وجود دارد، ولی بیشتر به جمشید بزرگ نسبت می دهند ؛ بر همین اساس :
ابوریحان بیرونی می گوید: در زمان طهمورث عقیده صائبه پیدا شد. ولی هنگامی که حکومت به جمشید رسید، دین جدید به وجود آورد؛ از این رو بود که آن روز را « نوروز » و « عید » نامیدند .
مسعودی در مروج الذهب گوید: بیشتر مردم بر این اعتقادند که نوروز در روزگار او (جمشید) پدید آمد و در پادشاهی اش آیین شد .
نوروز (Nevroz) اسم بزرگترین عید قومهای ایرانی در نخستین روز بهار و آغاز سال خورشیدی ایرانی .
نوروز به چه معناست ؟
1- نوروز به معنی نو است و آن دو عید باشد: 1- نوروز عامه 2- نوروز خاصه و نوروز عامه روز اول فروردین ماه است که آمدن آفتاب نقطه ی اول حَمَل باشد و رسیدن او به آن نقطه اول بهار است. گویند خدای متعال در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطه اول حَمَل بود. در این روز حکم شد که آدم (علیه السلام ) خلق شود پس بنابراین روز را نوروز گویند و بعضی گفته اند: که جمشید که (اول جم ) نام داشت و عربان اورا(منو شلخ ) می گویند و از پادشاهان سلسله پیشدادیان بود سیر عالم می کرد و چون به آذربایجان رسید فرمود: تخت مرصعی بر سر نهاد بر آن تخت بنشست همینکه آفتاب طلوع کرد و پرتوش در آن تاج و تخت افتاد شعاعی در غایت زیبا و روشنی پدید آمد مردمان جشن گرفتند و شادمان شدند و گفتند این روز نو است و چون به زبان پهلوی (شعاع و نور را «شید» می گویند این لفظ را بر جم افزودند و او را جمشید خواندند، و جشن عظیم کردند و از آن روز این رسم پیدا شد.
2- و نوروز خاصه روزی است که نام آن روز خرداد است و آن روز ششم فروردین ماه باشد. و در آن روز جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت و فرمود: خدای تعالی (اهورا) شما را خلق کرده است باید که به آبهای پاکیزه تن بشوئید و غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید. و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید و این روز را بنابراین نوروز خاصه خوانند و گویند کاسره هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه شش روز باشد حاجتهای مردمان را بر آورندی. و زندانیان آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی .
دهخدا در لغت نامه می گوید: سبب حرمت این روز یکی آن است که در عهد طهمورث آیین و مذهب صائبیه رواج و رونق تمام داشت چون شاهنشاهی به جمشید رسید تجدید آیین یکتا پرستی – ایزد پرستی کرد و نامید این روز را نوروز و عید گرفت .
در دوره ی ساسانیان مراسم این جشن با گردش سال تغییر می کرد، و در آغاز هر سال نبود، بلکه مانند عید اضحی (قربان) و عید فطر مسلمانان در فصول سال گردش می کرد... و به فرمان سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی در اول بهار هر سال تثبیت شد.

دهخدا در قسمت دیگر می گوید: وی « جمشید » در اول «جم» نام داشت، یعنی سلطان وپادشاه بزرگ و سبب جمشید گفتن، آن شد که او سیر عالم می کرد « حَمَل » آمد بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی بر سرنهاده بر تخت نشست و جمشید آن روز نو را نوروز نهاد...
جمشید به قول طبری: هفت صد سال و به عقیده بعض دیگر ششصد و هفده سال به خدا پرستی معتقد و ثابت قدم بود.


اهمیت نوروز در کاهش اضطراب ها و تنش های روحی :
همان طوری که جسم ما بیمار می شود، روح و روان ما نیز مریض می شود و نیاز به درمان دارد؛ اما چون بیماری های روانی را کمتر می شناسیم، اهمیت کمتری هم به آنها می دهیم، همچنین تا زمانی که بیماری های روانی در سلامت جسم ما تأثیر نگذارند، به درمان آنها اقدام نمی کنیم، یکی از مشکلات فرهنگی مردم کشور ما این است که صله ارحام، دید و بازدیدها تجدید می شود و از تنش ها و اضطراب ها، به واسطه ی همدردی و همدلی کم می شود، و می توان گفت که درمان را به جامعه هدیه می کند. و خوب است که به آن اهمیت دهیم تا سلامت روح و جسم تضمین شود. حالا شما بپرسید کجای نوروز خرافات است؟!!!


شرح جشن ها و عید های مغان- ایرانیان و پارسیان
اندر شرح جشنها عید های مغان: و بدان ایرانیان و پارسیان و مغان را جشنهای فراوان در روزگاران گذشته و بسیار قدیم بوده است. طبق جدول گذشته شرح و سبب هر یک را می آوریم .
الف: این روز را نوروز گویند که سر سال باشد و شب با روز برابر است و سایه ها از دیوارها بگذرد و آفتاب از روزنه ها بیرون آید و رسم مغان اندر روزگار پادشاهی ایشان چنان بودکه خراج ها دراین روز افتتاح می گردند و عجمیان(پارسیان)چنین گویند که در این روز جمشید به سوی جنوب برای جنگ با دشمنان و دیوان رفت، و با آنها کارزار نمودند و همه را شکست داد.
ب: این روز را نوروز بزرگ گویند: جمشید از جنگ با زنگیان و سپاهیان و دیوان باز آمد و در حالی که پیروز شده بود به هماره خویش غنیمت فراوان آورد. سپس آن روز غنیمت ها را بر تخت و انبار خوش به نمایش گذاشت تا هر کس ببیند و چون نور خورشید بر آن افتاده بود (او را شید) لقب دادند و جم شید نام گرفت. (شید) به پارسی معنی روشنایی بود و بدین سبب خورشید را گویند که خود قرص آفتاب باشد و شید به معنای نور و روشنایی است . این روز نام فرشته ای است که موکل بر آب است .
ج: این روز را (ابتداء باز ) نامیده اند، عربها این باز را زمزمه گویند و این سخن به معنی سخن راست گفتن است حتی در وقت اضطرار و نگرانی در این روز با کسی سخن نگویند و در کتاب (زند) آمده است که چون پرستش یزدان کنند به همه ی اعضاء و جوارح و اندام باشد. و زبان هم باید به گفتار نیک باشد تا پرستش کامل گردد و این مدام تا زمان خوردن طعام می باشد. گویند که این روز (ایزدتعالی) فرشته ای بنام سروش را گماشت برای به زحمت انداختن دیوان و بدیها و این روز اندر هر ماهی که بیاید بزرگ و مبارک می باشد.
د: این روز نوزدهم را (فروردیگان )گویند و این روز موافق ماه است و رسم مغان و پارسیان چنان بوده است که هر روزی که در آن ماه باشد نام آن ماه بود، آن روز را بزرگ دارند.
ه: این روز را سه دیگر اردیبهشتگان گویند. او را هم به سبب توافق با نام ماه بزرگ دارند و جشن بر پا کنند و گویند این روز نام فرشته ای است که بر آتش موکل است.
و: این گهنبار شش است و آن روزی است که ایزد تعالی خلق را در شش روز آفرید ، چنانکه در کتب منزل چون تورات و انجیل و زبور و فرقان پیدا است . اما مغان گویند که خداوند، آسمان را اندر گهنبار نخستین در اول دی آفرید. و آب را در گهنبار دوم و آن یازدهم (اسفندارمذ )بود.
زمین را گهنبار سوم (سدیگر)آفرید. و آن بیست و ششم اردیبهشت بوده است ، و گیاهان و نباتات را در اندر گهنبار چهارم آفریده و آن در روز هفدم شهریور بوده، و مردم را در گهنبار ششم آفرید که آخر آبان باشد که به آن روز (مسروقه ) می گویند و این نقل از کتاب ابستا است .
ز: آخر گهنبار سه دیگر باشد.
ح: خردادگان باشد که نام این روز با ماه موافق است .
ط،ی- گهنبار چهارم بود
یا: و تیرگان سیزدهم ماه تیر است که موافق ماه است و آن روز بود که آرش کمانگیر تیر انداخت و میان منوچهر و افراسیاب صلح افتاد و منوچهر گفت هر جا که تیر آرش برسد، پس آرش تیر بیانداخت از کوه (رویان) و آن تیر تا فرغانه و طخارستان رسید و بدین مناسبت تیرگان نامیدند.
مغان در این روز جشن گیرند و غسل کردند و سفالین ها و آتش دانها بشکستند و گویند که مردم اندر این روز از دست افراسیاب راحت شدند، و هر کس به کار خویش بازگشت. به یمن مشخص شدن سرزمین ایران گندم و میوه بپزند و بخورند.
چنین گویند: که چون کیخسرو از جنگ فرا رسید، او را خفته یافت، آب به روی زد تا از خواب بیدار شود و در چنین روزی غسل کردن میان ایشان رسم گردید یب- مردگان باشد .
ید- این روز شهریورگان را (آذرجشن ) گویند زیرا که آخر ایام تابستان است. در این حالت هوا تغییر می کند و رو به سردی می رود و مردم به آتش افروختن میل پیدا می کنند .
یه – یو: گهنبار پنجم بود و در نیمه شهریورماه روز طهارت است و پارسیان گویند سخن مشهور فصل تیر ماهیست که آن را خزان اول گویند. و پس از آن پانزدهم روز خزان دوم می باشد که آنرا خزان اول گویند .
یز- : این روز مهرگان باشد و با نام روز و نام ماه موافق است می گویند در چنین روزی (آفریدون ) – فریدون، بر (بیوراسب ) ضحاک پیروز شد. و ضحاک را اسیر کرد و به بند کشید و در کوه دماوند در غاری حبس کرد.
یح: مهرگان بزرگ (که روز پیروزی فریدون بر ضحاک گفته اند روزی بود از ماه مهر که مغان بدستور زردشت (پیامبر) آن روز را همانند نوروز بزرگ می دانستند.
یط: روز آبانگان جشن گرفتند چون طهماسب بزرگ در جویها آب را روان کرد و در چنین روزی ضحاک از پادشاهای افتاد و فریدون بر تخت نشست و مردم مالک اموال خوش گشتند و اندر ایمنی زندگی کردند زیرا روزگار ایمنی نبود.
ک: اما فروردگان روزی است که مغان معتقد بودند که باید غذا و آب به جای گذارند، که روح مردگان بیایند و بخورند. این ایام برای پرورش روح مناسب بود. بعضی گفته اند که فروردگان پنچ روز مسروقه است.
کا : اما بهار جشن که او را رکوب کوسج گویند. که در روزگار ساسانیان این آذر ماه به وقت بهار بود.
کب :کج– اندرین روز جشن خره روز بود و این ماه دی در نزد مغان بود و آن را سخت مبارک می دانستند و گویند نود روز تا نوروز آنرا جشن داشتن و مبارک می دانستند .
کد- عیدی دی اول باشد.
که – اول گهنبار نخستین بود.
کو: این روز مغان طعامها و . . . بخورند و چنین گویند که آن طعام ها بدی و مضرت دیوها را دفع کند و چنین گویند: که اندر روز بود که دیوها بر (جم) غلبه کردند و او را بکشتند.
کز : این روز عید دوم دی بود و آخر گهنبار نخستین .
کج: روز تماثیل بود که هر چه شبیه بت ها و تماثیل باشد پس درها بیاندازند و بت پرستی را منکر دانند.
کط: و اما شب « گاوکیل» که از پس پانزدهم ماه باشد، آن است که گاوی را بیارایند و بیرون آرند و چنین گویند که در روزی مثل آن فریدون از شیر مادر باز شد و نخورد و چنین پندارند که ضحاک در همین روز بر فریدون سخت گرفت .
ل- عید دی (سه دیگر ) باشد.
لا: این روز « بهمنجنه» می باشد و رسم عجمیان چنین بوده که اندرین روز دیگر از آش که آش هفت دانه گویند (از نخود و باقلا و عدس و غیره همراه با گوشت های حیوانی که در آن می کردند به اصطلاح دیگ بهمنجنه را بار می گذاشتند و آن آش را می چشید، و هم خودشان می خوردند و به دیگران می دادنند تا از چشم بد و حسود در امان باشند. دسر غذای آنها شیر تازه بود و آن را مبارک می دانستند .
لب: و این را « بر سده» یا « نوسده» می خوانند و این عید بیش از « سده » پنج روز بود.
لج: جشن سده ی بزرگ: گویند در چنین روزی آفرینش مردم تمام شد از نسل (مشی و مشیانه)- (آدم و حوا) و ایشان دو مـردم نخستین بودند و معتقد بودند از جـشن سـده تا جشن نوروز پنجاه روز و پنجاه شب می باشد.
بدین سبب نام « سده» بر آن گذاشتند گویند در این روز شخصی بنام ارمائیل که نیکونیت بود، آتش بیافروخت، و بعضی گویند هوشنگ در چنین روزی برای شکار بیرون رفت و سنگی پرتاب نمود و بر سنگی چخماق برخورد و خاری آتش گرفت و از این جهت آتش کشف گردید و این روز را جشن گرفتند و آتش در مهار انسان قرار گرفت و بدین خاطر این جشن را سده (نو سده ) (بر سده) گویند.
لد: آبریزگان آن است که مردمان آب را بر یکدیگر ریزند و سبب آن بود که مدتی باران نیامد و این واقعه در روزگار فیروز بن یزد جرد جد نوشیروان عادل بوده است. فیروز به آتشکده که آنرا « آذر خوره» گویند وارد شد. درآنجه بسیار ایزد تعالی را پرستش کرد و جزع بسیاری نمود و صدقه به درویشان داد تا از این رهگذر ایزد تعالی رحمی کند. سپس باران شروع به باریدن کرد و در چنین روز مغان شادی کردند و مردم با آنها مشایعت نمودند و آنروز را عید اعلام کردند این رسم در اصفهان هنوز باقی مانده است .
له: این روز پنجم « اسفند مذ » می باشد و این هم نام فرشته ای است که بر زمین موکل است. این روز زنان مسنوره و با حجاب باشد، و در روزگار پیشین این عید خاصه برای زنان بود و این روز را « مرد گیران» می گفتنند. زیرا به مراد خویش می رسیدند و با مردی ازدواج می کردند. اندر این روز دعاها برای دفع حشرات و جانوران خزنده و گزنده می نوشتند و بر دها و دیوارها نصب می کردند که ضررش کمتر باشد .این فصل خلاصه ای از تقویم و سبب اعیاد در ایرانیان باستان بود، که امید است به نظر آید و مقبول افتد.

Anjoman Arsanjan 150801 02

تقويم ايرانيان باستان
ايام و روزها، جشنها و مناسبتها در همان روز
1 فروردين هرمزد يا اورمزد – تعطيل زرتشتيان - نخستين روز هر ماه را به نام آفريدگار ناميده اند – آغاز نوروز يكم فرودين تا نهم ارديبهشت – در اين روز اهورامزدا آسمان را آفريد.
2 فروردين عيد بهمن روز - دوم هر ماه را به نام ايزد محافظ مردم نامگذاري كردند.
3 فروردين ارديبهشت روز - سومين روزاز هر ماه به اين نام ستايش مي شود به معناي بهترين يارد و خاطره
4 فروردين شهريورروز – چهارم هر ماه به اين نام ستايش مي شود به معناي فرمانروايي و ايزد نگهبان فلز
5 فروردين سپندار مذ روز- پنجمين روز ماه، ايزد باني دوستداري و بردباري و فروتني ، نام دختر اهورامزدا
6 فروردين خورداد روز – تعطيل زرتشتيان و زاد روز زردتشت بزرگ – مهر اسپند / جشن مهر اسپندگان و نوروز بزرگ
در چنين روزي در زمان فرمانروايي لهراسب ، آشو زرتشت خانه ي در خاه پدرش در كنار رود درجي كه به درياچه چي چيست (اروميه) مي ريخت با چهره نوراني از مادرش دغدو زاده شدو چون نام خاندان پدرش اسپنتمان بود او را زرتشت اسپنتمان نام نهادند در خورداد روز از فروردين ماه در زمان شاه گشتاسب كياني به پيامبري برگزيده شد.
7 فروردين هفتمين روز هر ماه به نام بانو امرداد نماد جاودانگي ، بي مرگي و جوانيست.
8 فروردين دي به آذر يا دادار آذر به معناي آفريدگار
9 فروردين نهمين روز از هر ماه آذر ماه ناميده شود ، ايزد نگهبان آتش و يكي از بزرگترين ايزدان دين مزدا پرستي.
10 فروردين آبان روز ، دهم هر ماه را به اين ستايش مي كنند ، نام مينوي همه آب ها و صفت ايزد بانو آناهيتا است.
11 فروردين خورشيد روز يا خير روز ، يازدهم هر ماه را به اين نام ستايش مي كنند ، نام پسر زرتشت.
12 فروردين ماه روز يا ماهيه ، دوازدهم هر ماه به نام ايزد نگهبان ماه نام گذاري شده است.
13 فروردين تير روز يا تشترروز، تعطيل زرتشتيان ، سيزده هر ماه ، تير يا تشتر نام دارد كه در باور ايرانيان پيش از آشوزرتشت نوروزي ايزد باران است و ايرانيان باستان از بامداد تير روز سفره نوروزي را بر مي چيدند و سبزه ها را با خود بر مي داشتند و به دشت و صحرا مبردند و به آب روان مي سپردند و با نيايش به درگاه اهورامزدا آرزوي بارش باران وسالي پر از فراواني و شادي مي نمودند. شايد ناخجستگي روز سيزده در نزد ايرانيان باستان در آن باشد كه در سيزدهمين روز از ماه تير ، آرش كمانگير پهلوان نامدار ايران جان خود را فداي آزادي و آرامش ايران كرد.
14 فروردين گووش روز ، چهاردهم هر ماه كه نام ايزد بانوي نگهبان چهارپايان است.
15 فروردين دي به مهر يا دادار مهر به معناي آفريدگار مهر
16 فروردين شانزده هر ماه را روز مهر ناميده اند
17 فروردين سروش روزيا روز پاكي، هفدهم هر ماه را به اين نام ستايش مي كنند.
18 فروردين روز رَشن ، هجده هر ماه را به اين نام ستايش مي شود . رشن به معنايذ پرهيزگاري نام ايزد دادگري و مينوي راستي در دين مزدا پرستي.
19 فروردين تعطيل زرتشتيان/ جشن فروردينگان، نوزدهم هر ماه را فروردين و در زبان فارسي باستان فروتين مي ناميدند. جشني به ياد فروهر پاكان . در اين روز براي شادي روان درگذشتگان اوستا مي خوانند.
20 فروردين بهرام روز ، نگهباني بيستم هر ماه به دست ايزد بهرام سپرده شده است. بهرام ، ايزد رزم و پيروزي
21 فروردين رام روز ، نگهباني روز بيست و يكم هر ماه به عهده اين ايزد است ، ايزد آرامشگر آفرينش.
22 فروردين باد روز ، بيست و دوم هر ماه ايزد باد را ستايش مي كردند.
23 فروردين دي به دين يا دادار دين به معناي آفرديگار دين
24 فروردين روز چيستا، دين روز يا ديناروز، بيست و چهارم هر ماه بانودينا ، ايزد نگهبان آسايش زنان مي باشد.
25 فروردين ارد روز ، نگهباني بيست و پنجم هر ماه به بانو ارد سپرده شده است ، ايزد بانوي پاداش و توانگري
26 فروردين ارشتاد روز، بيست و ششم هر ماه روز ستايش و نيايش بانو ارشتاد نام اين ايزد بانو به معناي راستي و درستي است و با صفت جهان پرور و گيتي افزار از او ياد مي شود.
27 فروردين آسمان روز، بيست و هفتم هرماه ايزد نگهبان سپهر.
28 فروردين زامياد روز ، زامياد يا زام يزد به معناي ايزد زمين مي باشد.
29 فروردين بيست و نهم هر ماه را ماراسپند يا مار اسفند مي ناميدند به معناي ايزدي كه سخنور جاودان اهورائي است.
30 فروردين انيران روز ، نگهبان سي امين روز هر ماه به معناي بهشت برين يا جهان روشن اهورا مزداست.
31 فروردين

1 اردي بهشت هرمزد يا روز اهورامزدا
2 اردي بهشت بهمن روز
3 اردي بهشت تعطيل زرتشتيان/ جشن ارديبهشتگان، سومين روز با فتح الف در پارسي دري از واژه اوستايي اشا وهيشتا نماينده ي اشويي است. ايرانيان باستان در اين جشن لباس سفيد كه نشانه پاكي است بر تن مي نمودند و امروزه زرتشتيان اين روز را گرامي مي دارند.
4 اردي بهشت شهريور روز
5 اردي بهشت سپندار مذ روز
6 اردي بهشت خورداد روز
7 اردي بهشت بانوامرداد
8 اردي بهشت دي به آذر يا دادار آذر
9 اردي بهشت آذر روز
10 اردي بهشت آبان روز
11 اردي بهشت خورشيد روز يا خير روز ، گاهن بار اول : جشن ميان بهار/ آفرينش آسمان يازدهم تا پانزدهم ارديبهشت
12 اردي بهشت ماه روز يا ماهيه
13 اردي بهشت تير روز يا تشتر روز
14 اردي بهشت گووش روز
15 اردي بهشت دي به مهر يا دادار مهر
16 اردي بهشت مهر
17 اردي بهشت سروش روزيا روز پاكي
18 اردي بهشت روز رشن
19 اردي بهشت فروردين يا فرورتين
20 اردي بهشت بهرام روز
21 اردي بهشت رام روز
22 اردي بهشت باد روز
23 اردي بهشت دي به دين يا دادار دين
24 اردي بهشت روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 اردي بهشت ارد روز
26 اردي بهشت ارشتاد روز
27 اردي بهشت آسمان روز
28 اردي بهشت زامياد روز
29 اردي بهشت اسپند يا مار اسفند
30 اردي بهشت انيران روز
31 اردي بهشت ------

1 خرداد هرمزد يا روز اهورامزدا
2 خرداد بهمن روز
3 خرداد ارديبهشت روز
4 خرداد شهريور روز
5 خرداد سپندار مذ روز
6 خرداد خورداد روز/ جشن خوردادگان ، روز خورداد از ماه خورداد- نياكان كه در اين روز به سرچشمه ها يا كنار رودها و ساحل درياها مي رفتند پس از ستايش اهورامزدا روز را با شادي و سروربا خانواده و دوستان مي گذراندند.
7 خرداد بانوامرداد
8 خرداد دي به آذر يا دادار آذر
9 خرداد آذر روز
10 خرداد آبان روز
11 خرداد خورشيد روز يا خير روز
12 خرداد ماه روز يا ماهيه
13 خرداد تير روز يا تشتر روز
14 خرداد گووش روز
15 خرداد دي به مهر يا دادار مهر
16 خرداد مهر
17 خرداد سروش روز يا روز پاكي
18 خرداد روز رشن
19 خرداد فروردين يا فرورتين
20 خرداد بهرام روز
21 خرداد رام روز
22 خرداد باد روز
23 خرداد دي به دين يا دادار دين
24 خرداد روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 خرداد ارد روز
26 خرداد ارشتاد روز – ارشتاد نام نيايشگاهي در سمت شرق شهر يزد نزديك مريم آْباد مي باشد و به باور زرتشتيان پناهگاه مادر شاهزادگان ساساني است و سه زيارتگاه را در بر دارد.
27 خرداد آسمان روز
28 خرداد زامياد روز
29 خرداد اسپند يا مار اسفند
30 خرداد انيران روز
31 خرداد -----

1 تير هرمزد يا روز اهورامزدا- پرسه همگاني تيرماه – نخستين روز از تيرماه را به ياد روان و فروهر درگذشتگان و مردگان برپا مي دارند در باور آنها در چنين روزي گروهي زيادي از ايرانيان باستان در راه پاسداري از ارزشهاي ديني و ميهني خود جان فدا نموده اند . اين پرسه در شهرهاي بزرگ به ويژه تهران به صورت همگاني به ياد كشته شدگان جنگ و درگذشتگان آن سال با گردهمايي بهدينان و اوستا خواني توسط موبد برگزار مي شود.
2 تير بهمن روز
3 تير ارديبهشت روز
4 تير شهريور روز
5 تير سپندار مذ روز
6 تير خورداد روز
7 تير بانوامرداد
8 تير دي به آذر يا دادار آذر
9 تير آذر روز
10 تير آبان روز
11 تير خورشيد روز يا خير روز ، گاهن بار دوم جشن ميان تابستان و آفرينش آب يازدهم تا پانزدهم تير.
12 تير ماه روز يا ماهيه
13 تير تعطيل زرتشتيان - تير روز يا تشتر روزجشن آشتي ايرانيان و تورانيان سال روز درگذشت پهلوان آرش گمانگير- جشن تيرگان در داستان است كه در زمان منوچهر چون افراسياب توراني بر وي پيروز شد و او را در طبرستان محاصره نمود دو گروه سازش را پذيرفته و بر اين شدند از قله دماوند آرش جوان دلير ايراني تيري به چله كمان نهد و پرتاب كند ، اين تير در كنار رود جيهون بر درختي نشست و مرز ايران و توران را مشخص كرد. رسم اين جشن اين بوده است كه تار نازكي از ابريشم هفت رنگ و سيم نازك و ظريفي به هم مي تابيدند كه به نام تير شناخته مي شد كه شايد نشانه ي رنگ هاي رنگين كمان در آسمان معروف به تير و كمان آرش باشد. زرتشتيان اين تار را در بامداد روز تيرگان به مچ دست خود مي بستند و ده روز ديگر در روز باد به باد مي دادند.
14 تير گووش روز
15 تير دي به مهر يا دادار مهر
16 تير مهر روز
17 تير سروش روز يا روز پاكي
18 تير روز رشن
19 تير فروردين يا فرورتين
20 تير بهرام روز
21 تير رام روز
22 تير باد روز
23 تير دي به دين يا دادار دين
24 تير روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 تير ارد روز
26 تير ارشتاد روز
27 تير آسمان روز
28 تير زامياد روز
29 تير اسپند يا مار اسفند
30 تير انيران روز
31 تير -----

1 مرداد هرمزد يا روز اهورامزدا
2 مرداد بهمن روز
3 مرداد ارديبهشت روز
4 مرداد شهريور روز
5 مرداد سپندار مذ روز
6 مرداد خورداد روز
7 مرداد تعطيل زرتشتيان / بانوامرداد- جشن امرداد – بزرگداشت بانوامرداد، ايزد جاودانگي و بي مرگي ، واژه اي اوستايي امرداد، امرتانه است كه همان بي مرگي است و اگر الف آن را كه پيشوند نفي است از قلم بيندازيم معني آن جابجا شده و فرشته بي مرگي و جاودانگي به ديو نيستي و مرگ جايگزين مي شود زيرا همانگونه كه امردادهمان بي مرگي است مرداد ، مرداد نيز مرگ مي شود بنابراين شايسته است كه اين واژه را امرداد بخوانيم و چون امرداد فرشته جاودانگي و بي مرگي مي باشد، در جهان جسماني نگهباني نباتات و روئيدنيها با اوست. نياكان ما در اين روز باغ ها و كشتزارهاي خرم و دلنشين مي رفتند و پس از نيايش به درگاه اهورامزدا در پي آئيني اين جشن را با شادي و سرور در هواي پاك و در دامن طبيعت برگزار مي كردند.
8 مرداد دي به آذر يا دادار آذر
9 مرداد آذر روز
10 مرداد آبان روز
11 مرداد خورشيد روز يا خير روز
12 مرداد ماه روز يا ماهيه
13 مرداد تير روز يا تشتر روز
14 مرداد گووش روز
15 مرداد دي به مهر يا دادار مهر
16 مرداد مهر روز
17 مرداد سروش روز يا روز پاكي
18 مرداد روز رشن
19 مرداد فروردين يا فرورتين
20 مرداد بهرام روز
21 مرداد رام روز
22 مرداد باد روز
23 مرداد دي به دين يا دادار دين
24 مرداد روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 مرداد ارد روز
26 مرداد ارشتاد روز
27 مرداد آسمان روز
28 مرداد زامياد روز
29 مرداد اسپند يا مار اسفند
30 مرداد انيران روز
31 مرداد -----

1 شهريور هرمزد يا روز اهورامزدا
2 شهريور بهمن روز
3 شهريور ارديبهشت روز
4 شهريور تعطيل زرتشتيان /– شهريور روز - جشن شهريورگان واژه شهريور در اوستا "خشتره و ايره " كه در زمان پهلوي خشتور و زبان پارسي شهريور شده است . بخش نخحست واژه شهريور همان نيرو و حكومت كشور است و واژه هاي شهر و شهريار از اين واژه گرفته شده است . بخش ديگر همان آرزو شده است و بنابراين معناي يكپارچه آن حكومت آرزو و كشور خواسته شده مي باشد. زرتشتيان اين جشن را نيز مانند ديگر جشنها با سپاس و نيايش به درگاه اهورا مزدا آغاز و با جشن و سرور به پايان مي رسانند.
5 شهريور سپندار مذ روز
6 شهريور خورداد روز
7 شهريور بانوامرداد
8 شهريور دي به آذر يا دادار آذر
9 شهريور آذر روز
10 شهريور آبان روز
11 شهريور خورشيد روز يا خير روز
12 شهريور ماه روز يا ماهيه
13 شهريور تير روز يا تشتر روز
14 شهريور گووش روز
15 شهريور دي به مهر يا دادار مهر
16 شهريور مهر روز
17 شهريور سروش روز يا روز پاكي
18 شهريور روز رشن
19 شهريور فروردين يا فرورتين
20 شهريور بهرام روز
21 شهريور رام روز
22 شهريور باد روز
23 شهريور دي به دين يا دادار دين
24 شهريور روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 شهريور ارد روز
26 شهريور خورشيد روز يا خير روز- گاهن بار سوم : جشن پايان تابستان – روز آفرينش زمين بيست و ششم تا سي ام شهريور ماه
27 شهريور آسمان روز
28 شهريور زامياد روز
29 شهريور اسپند يا مار اسفند
30 شهريور انيران روز
31 شهريور -----

1 مهر هرمزد يا روز اهورامزدا
2 مهر بهمن روز
3 مهر ارديبهشت روز
4 مهر شهريور روز
5 مهر سپندار مذ روز
6 مهر خورداد روز
7 مهر بانوامرداد
8 مهر دي به آذر يا دادار آذر
9 مهر آذر روز
10 مهر آبان روز
11 مهر خورشيد روز يا خير روز
12 مهر ماه روز يا ماهيه
13 مهر تير روز يا تشتر روز
14 مهر گووش روز
15 مهر دي به مهر يا دادار مهر
16 مهر تعطيل زرتشتيان - جشن مهرگان در بين تمام جشنهايي كه در ايران باستان برگزار مي شد دو جشن از همه آنها بزرگتر و بار ارزشمندتر بودند. اين دو جشن نوروز و مهرگان بودند. نوروز پيش درآمد بهار و همراه با سرسبزي طبيعت و رفتن زمستان است و مهرگان در نيمه ديگر سال هنگامي كه گرماي سوزان تابستان سپري شده و هواي معتدل پائيزي آغاز مي گردد.
مهرگان از روز مهر تا روز رام شانزدهمين تا بيست و يكمين روز مهر ادامه دارد كه روز آغازين را مهرگان همگاني (عامه) و روز واپسين را مهرگان ويژه (خاصه) مي نامند. اين جشن بنام فرشته مهر كه در اوستا ميترا كه همان نور خورشيد و مهر و پيمان مي باشد ناميده مي شود . روايت است كه فريدون شاه پيشدادي در اين روز به رهبري كاوه آهنگر بر ضحاك ستمگر پيروز شد و ضحاك را در كوه دماوند در غاري زنداني نمود و فريدون تاج پادشاهي بر سر نهاد. فرشتگان در مهرگان به ياري فريدون آمدند و در واپسين روز جشن كه روز رام مي باشد ، ضحاك در كوه دماوند به زندان افتاد.
17 مهر سروش روز يا روز پاكي
18 مهر روز رشن
19 مهر فروردين يا فرورتين
20 مهر بهرام روز
21 مهر رام روز
22 مهر باد روز
23 مهر دي به دين يا دادار دين
24 مهر روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 مهر ارد روز
26 مهر ارشتاد روز - خورشيد روز يا خير روز- گاهن بار چهارم : جشن آغاز فصل سرد – روز آفرينش گياهان بيست و ششم تا سي ام مهر ماه.
27 مهر آسمان روز
28 مهر زامياد روز
29 مهر اسپند يا مار اسفند
30 مهر انيران روز
31 مهر -----

1 آبان هرمزد يا روز اهورامزدا
2 آبان بهمن روز
3 آبان ارديبهشت روز
4 آبان شهريور روز
5 آبان سپندار مذ روز
6 آبان خورداد روز
7 آبان بانوامرداد
8 آبان دي به آذر يا دادار آذر
9 آبان آذر روز
10 آبان آبان روز- تعطيل زرتشتيان – جشن آبانگان – روز بزرگداشت فرشته موكل آب ؛ آبان همان آب و هنگام آب است و يكي از عناصر پاك كننده در نزد زرتشتيان است. درباره ي پيدايش اين جشن داستان است كه در پي جنگهاي پي درپي بين ايران و توران افراسياب توراني دستور داد تا كاريزها و نهرها را ويران كنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب 0 كه زو) نام داشت دستور داد تا كاريزها و نهرها را لايه روبي كنندو پس از لايه روبي ، آب در كاريزها روان گرديد. ايرانيها آمدن آب را جشن گرفتند . در داستان ديگري آمده است كه پس از هشت سال خشكسالي در ماه آب ، باران آغاز به باريدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد. زرتشتيان در اين روز همانند ديگر جشنها به آدريان و پس از آن به كنار جويها و نهرها مي روند با خواندن اوستاي آب زور (بخشي از اوستا) كه تسوط معبد خوانده مي شود اهورامزدا را ستايش كرده و در خواست فرآواني آب و نگهداري آن را مي نمايند و پس از آن به شادي مي پردازند.
11 آبان خورشيد روز يا خير روز
12 آبان ماه روز يا ماهيه
13 آبان تير روز يا تشتر روز
14 آبان گووش روز
15 آبان دي به مهر يا دادار مهر
16 آبان مهر روز
17 آبان سروش روز يا روز پاكي
18 آبان روز رشن
19 آبان فروردين يا فرورتين
20 آبان بهرام روز
21 آبان رام روز
22 آبان باد روز
23 آبان دي به دين يا دادار دين
24 آبان روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 آبان ارد روز
26 آبان ارشتاد روز
27 آبان آسمان روز
28 آبان زامياد روز
29 آبان اسپند يا مار اسفند
30 آبان انيران روز

1 آذر هرمزد يا روز اهورامزدا
2 آذر بهمن روز
3 آذر ارديبهشت روز
4 آذر شهريور روز
5 آذر سپندارمذ روز
6 آذر خورداد روز
7 آذر بانوامرداد
8 آذر دي به آذر يا دادار آذر- پيدايش آتش- يافتن آتش بزرگترين پديده و يافته آدمي است.پيشرفت تمدن انسان مديون آتش است . ايرانيان نخستين بار آتش را در تلاش زندگي يافته اند و آنچنان كه هوشنگ شاه پيشدادي روزي با همراهان خويش به شكار مي رفته است. بر سر راه خود ماري مي بيند و براي كشتن آن سنگي پرتاب مي كند، بر اثر برخورد دو سنگ (چخماق ) خار و خاشاك آتش مي گيرد. هر يك از آئين گزاران بزرگ براي پرستش خداي يكتا قبله يا سوي پرستشي برگزيده اند كه هنگان نيايش با خداوند رو به سوي آن مي كنند تا اينكه هنگام نماز گروهي قانون و ترتيب ويژه اي باشد و ديگر اينكه با نگاه كردن به يك سمت و يك نقطه تمام نيروي فكري پرستش كننده يكجا گردآوري شدندو بيدن سان بر پندارهاي نفساني چيره شدو قبله تعيين گرديد.
9 آذر آذر روز - تعطيل زرتشتيان – جشن آذرگان روز زيارت آتشكده ها توسط پارسيان و زرتشتيان در جشن آذرگان مي باشد. مانند ديگر جشنها بالباس آراسته و تميز به آدريان ها مي روند و با خواندن آتش نيايش ( بخشي از اوستا ) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نيايش به شادي مي پردازند.
10 آذر آبان روز
11 آذر خورشيد روز يا خير روز
12 آذر ماه روز يا ماهيه
13 آذر تير روز يا تشتر روز
14 آذر گووش روز
15 آذر دي به مهر يا دادار مهر
16 آذر مهر روز
17 آذر سروش روز يا روز پاكي
18 آذر روز رشن
19 آذر فروردين يا فرورتين
20 آذر بهرام روز
21 آذر رام روز
22 آذر باد روز
23 آذر دي به دين يا دادار دين
24 آذر روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 آذر ارد روز
26 آذر ارشتاد روز
27 آذر آسمان روز
28 آذر زامياد روز
29 آذر اسپند يا مار اسفند
30 آذر انيران روز

1 دي هرمزد يا روز اهورامزدا – نخستين جشن ديگان – در اين روز كه پيش از بزرگترين شب سال بوده است پادشاه و حاكم ديدار عمومي با مردم داشته اند. اكنون هر خانواده زرتشتي ميوه هايي مانند انار، هندوانه و ..... و آجيل فراهم مي كند و تا پاسي از شب اورمزد و دي ماه ( شب چله) همه با شادي و خرمي شب را مي گذرانند و گاهي با نيايش شب را به سپيده دم تبديل مي كنند.
2 دي بهمن روز
3 دي ارديبهشت روز
4 دي شهريور روز
5 دي سپندارمذ روز
6 دي خورداد روز
7 دي بانوامرداد
8 دي دي به آذر يا دادار آذر- دومين جشن ديگان.
9 دي آذر روز
10 دي آبان روز
11 دي خورشيد روز يا خير روز – درگذشت آشوزرتشت – پيامبر ايران باستان آشوزرتشت ، پس از پايان رسالت خود كه آموزش راستي و آرامش به انسان ها بود در شهر بلخ به سر مي برد. در سن هفتاد و هفت سالگي وي ، هنگامي كه اسفنديار كياني فرمانرواي بلخ و پدرش گشتاسب از پايتخت خارج شده بودند، فرمانرواي توراني ارجاسب، دشمن ديرينه ايرانيان،از آن هنگام بهره برداري نمود و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگري بسيار به ايران فرستاد. لشگر توراني دروازه هاي شهر بلخ را با همه دلاوريهاي ايراني ها در هم شكست و آشوزرتشت پيامبر ايراني كه با لهراسب و گروهي از پيروانش در آتشكده بلخ به نيايش مشغول بودندكه با پورش سپاهيان مهاجم همگي جان باختند ، آشوزرتشت گرچه از جهان رفت و از ديده ها پنهان گشت ولي روان پاكش همراه با اندرز و آموزش هاي جاودانه اش پيوسته زنده ماند ؛ به گونه اي كه پس از هزاران سال نام بلندش بر سر زبانها و فروغ مهرش درون دل هاست.
12 دي ماه روز يا ماهيه
13 دي تير روز يا تشتر روز
14 دي گووش روز
15 دي دي به مهر يا دادار مهر، سومين جشن ديگان
16 دي مهر روز- خورشيد روز يا خير روز- گاهن بار پنجم : جشن ميان زمستان/ آفرينش جانوران شانزدهم تا بيستم دي ماه
17 دي سروش روز يا روز پاكي
18 دي روز رشن
19 دي فروردين يا فرورتين
20 دي بهرام روز
21 دي رام روز
22 دي باد روز
23 دي دي به دين يا دادار دين – چهارمين جشن ديگان.
24 دي روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 دي ارد روز
26 دي ارشتاد روز
27 دي آسمان روز
28 دي زامياد روز
29 دي اسپند يا مار اسفند
30 دي انيران روز

1 بهمن هرمزد يا روز اهورامزدا
2 بهمن بهمن روز – تعطيل زرتشتيان/ جشن بهمنگان- بهمن از واژه اوستايي و هومن به معني انديشه نيك مي باشد . وهمن يكي از امشاسپندان نزديك به درگاه اهورامزدا مي باشد. اشوزرتشت براي دريافت پيام هاي اهورا از وهومن ياري مي گرفت. در اين روز زرتشتيان در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداري مي نمايند و برخي از زرتشتيان پرهيز از خوردن و كشتار را در تمام ورزهاي بهمن ادامه مي دهند. اين جشن پشتيبان مردان درستگار مي باشد.
3 بهمن ارديبهشت روز
4 بهمن شهريور روز
5 بهمن سپندارمذ روز
6 بهمن خورداد روز
7 بهمن بانوامرداد
8 بهمن دي به آذر يا دادار آذر
9 بهمن آذر روز
10 بهمن آبان روز
11 بهمن خورشيد روز يا خير روز
12 بهمن ماه روز يا ماهيه
13 بهمن تير روز يا تشتر روز
14 بهمن گووش روز
15 بهمن دي به مهر يا دادار مهر
16 بهمن مهر روز- جشن سده – جشن سده از زمان هاي بسيار دور به يادگار مانده است. سده از واژه ي ست در زبان پهلوي آمده است و معني آن صد مي باشد. بنابر تقسيم فصلي ايران باستان آغاز فروردين تا پايان مهرماه تابستان بزرگ و از اول آبان تا پايان اسفند را زمستان مي نامند. سده هنگاميست كه صد روز از زمستان مي گذشت و يا به روايت امروز پنجاه شب و پنجاه روز به نوروز مانده است. اجراي مراسم بدين گونه مي باشد : پس از غروب آفتاب سه تن از موبدان درحالي كه لباس سپيد بر تن دارند به سوي توده اي از هيزم خشك كه از روز قبل تهيه گرديده حركت مي نمايند. گروهي از جوانان كه لباس سفيد بر تن دارند با مشعل هاي روشن موبدان را همراهي مي كنند . موبدان بخشي را اوستا كه معمولاً آتش نيايش مي باشد را مي سرايند. موبد بزرگ به وسيله آتش موجود در آتشدان و جوان سپيدپوش با ياري از شعله اي مشعل هيزم را آتش مي زنند. گروهي موسيقي از آغاز تا پايان آهنگ شادي مي نوازند . زرتشتيان با شادي پيروزي شعل ور شدن آتش سده را جشن مي گيرندو به اميد آنكه تا جشن سال ديگر روشنايي و گرمي در دلهايشان باشد به خانه باز مي گردند.
17 بهمن سروش روز يا روز پاكي
18 بهمن روز رشن
19 بهمن فروردين يا فرورتين
20 بهمن بهرام روز
21 بهمن رام روز
22 بهمن باد روز
23 بهمن دي به دين يا دادار دين
24 بهمن روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 بهمن ارد روز
26 بهمن ارشتاد روز
27 بهمن آسمان روز
28 بهمن زامياد روز
29 بهمن اسپند يا مار اسفند
30 بهمن انيران روز – جشن آبريزگان- روز ستايش باران توسط پادشاه ساساني.

1 اسفند هرمزد يا روز اهورامزدا – پرسه همگاني- اين آيين به ياد درگذشتگان و گردهمايي همگاني زرتشتيان انجام مي پذيرد.خانواده هايي كه در آن سال در گذشته داشته اند نام درگذشتگان آن را موبد به همراه ديگر درگذشتگان آن سال با نواي اوستا درهم مي آميزد.
كساني كه براي پرسه مي آيند مقداري قهوه و يا نبات برميدارند و شاخه اي مورت را به نشان تداوم زندگي به همراه خود مي آورند به روان درگذشتگان درود و آرزوي تندرستي وسلامتي براي بازماندگان مي نمايند.
2 اسفند بهمن روز
3 اسفند ارديبهشت روز
4 اسفند شهريور روز
5 اسفند سپندارمذ روز / تعطيل زرتشتيان- جشن اسفندگان - سپندارمذ يا سپندارمذگان - سپندارمذ نگهبان زمين است و از آنجا كه زمين مانند زنان در زندگي انسان نقش باروري و باردهي دارد جشن اسفندگان براي گراميداشت زنان نيكوكار برگزار مي گردد زرتشتيان اين روز را به نام روز زن و روز مادر جشن مي گيرند.
6 اسفند خورداد روز
7 اسفند بانوامرداد
8 اسفند دي به آذر يا دادار آذر
9 اسفند آذر روز
10 اسفند آبان روز
11 اسفند خورشيد روز يا خير روز
12 اسفند ماه روز يا ماهيه
13 اسفند تير روز يا تشتر روز
14 اسفند گووش روز
15 اسفند دي به مهر يا دادار مهر
16 اسفند مهر روز
17 اسفند سروش روز يا روز پاكي
18 اسفند روز رشن
19 اسفند فروردين يا فرورتين
20 اسفند بهرام روز
21 اسفند رام روز
22 اسفند باد روز
23 اسفند دي به دين يا دادار دين
24 اسفند روز چيستا، دين روز يا ديناروز
25 اسفند ارد روز
26 اسفند ارشتاد روز / خورشيد روز يا خير روز- گاهن بار ششم: جشن برابري شب و روز/ آفرينش انسان بيست و ششم تا سي ام اسفند ماه .
27 اسفند آسمان روز
28 اسفند زامياد روز
29 اسفند اسپند يا مار اسفند- تعطيل زرتشتيان /جشن فرورديان- بيست و پنجم اسفند ماه تا پنجم فروردين – ويژه ي ستايش و بزگداشت پارسيان در گذشته.
30 اسفند انيران روز

سخنانی که درباره تمدن ایران گفته اند:
تورات نژاد ایرانی را آسمانی می داند و می گوید این نژاد برای نجات ملت ها و گسستن زنجیرهای اسارت و بردگی مأموریت داشته است.
سرپرستی سایکس می نویسد: به پدران و مادران یاد داده شده بود که ما برای ارویائیها، برای تمام صنایع و کلیات تمدن خود مرهون یونانی هستیم ولی اکنون مسلم شده است که یونانی ها شاگرد ایرانیان بوده اند. دکتر ولمگانگ شولنس گورلیتس می نویسد: کسی نمی داند که ایران برای تاریخ فکری و اخلاقی کلیه جوامع بشری چقدر مهم بوده است. متأسفانه در مدارس آلمان راجع به دوره عظمت ایران باستان که در تمام تمدن های حتی تمدن ترک و عرب تأثیر و نفوذ داشته چیزی با شاگردان یاد نمی دهند.
ارتز ابهام پوپ درباره فرهنگ و تمدن ایران می نویسد: بندرت جهان فرهنگی به این اندازه فعال و زنده دیده است. یونان و رم در دوره های تاریخ، از حیث شمار افکار ثمر بخش و رسوب دامنه،کار آمدی این افکار بر ایران تفوق پیدا کرده ولی روزگار یونان و رم در مقایسه با روزگار ایران بسیار کوتاه بود. چون واحد مقیاس زندگی تاریخی ایران باشد،یونان جز واقعه ای افتخارآمیز وعظمت رم جز برده یی از نمایشنامه جهانی جلوه گر نمی شود. نمودی با چنین عظمت و نیرومندی ادبی را در صحنه تاریخ به اشتباه می اندازد. نه تنها تاریخ آسیا بلکه تاریخ جهان هم تا زمانی که منابع قدرت ایران کشف و بیان و اندازه گیری نشود و دامنه تأثیر آن به سنجش در نیاید و درست فهم و درک نشود، غیر قابل فهم خواهد بود .
واندردادن دانشمند سویسی که در دوره ساسانیان یک نهضت مهم نجومی در ایران به وجود آمد که از نجوم هندی و یونانی مستقل بوده و خود سهم بسزائی در پیدایش نجوم اسلامی داشت.
در کتاب مطالعاتی درباره ساسانیان آمده است: ((... ولی موفقیت سلاح عرب نتوانست فرهنگ ایران را از بین ببرد عملاً‌ ثابت شده است که شکست ایران فقط ظاهری بود و اعراب ناچار گشتند در بسیاری از موارد اصول سابق را حفظ کنند. هنر ایران سنن درخشان و نمایان دارد. این سنت ها در مدت بیش از 2000 سال بعد از زمان آشوریها تا کنون ادامه یافته است.

2-2- خاستگاه آیین ها
1-2- یلدا:
یلدا کلمه ای است سریانی به معنی میلاد عربی چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیدند.
علامه قزوینی در یادداشت های خود بر برهان (خم3)نوشته است یلدا سریانی و آن همان کلمه میلاد عربی است که عبارت از زمان ولادت عیسی است.
این سخن او به غایت صحیح و صواب است و در قاموس سریانی به انگلیسی "پاین اسمیت" زوجه مرحوم "مرگلیوث" عینا یلدا را به معنی ولادت و میلاد تفسیر کرده است ، ابوریحان بیرونی گوید:
فی اللیله التی یقدمها الخامس والعشرون من هذا الشهر (کانون الاول) و هو لیله علی مذهب الروم عید یلدا و هو میلاد المسیح .
دکتر فرهنگ مهر درباره یلدا و آیین های مربوط به آن می نویسد : از لحاظ نجومی شب یلدا یا شب چله، شب اول زمستان و درازترین شب سال است و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بزرگتر شده و تابش نور ایزدی افزون می یابد، این بود که ایرانیان باستان شب آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند .

از منابع رومی می دانیم که پیران و پاکان به تپه ای رفته ، با لباس نو در مراسمی از آسمان می خواستند که رهبر بزرگ را به عقیده بواس (Boas) مردم شناس بزرگ آلمانی شباهت های فرهنگی جدا افتاده هم می تواند دلیل ارتباط تاریخی آن ها با یک دیگر باشد. فرهنگ هایی که به لحاظ تاریخی در کنار یکدیگر قرا می گیرند از یک دیگر تاثیر پذیرند و با یکدیگر تلفیق می شوند و از این رهگذر، او نظریه ی اشاعی یا دفیوژنیسم defusionism را وضع می کند.
برای آدمیان گسیل دارد. و باورداشتند که نشانه های زایش آن ناجی ، ستاره ای است که بالای کوهی – به نام کوه فیروز – که دارای درخت بسیار زیبایی بوده است، پدیدار خواهد شد و موبد بزرگ برای این موضوع دعایی می خواند که قسمتی از آن هنوز در کتاب " بهمن یشت" برجای مانده و این گونه است : آن شب که سرورم زاید نشانه ای از ملک آید ستاره ای از آسمان ببارد همان گونه که رهبرم در آید ستاره اش نشان نماید.
از جمله آیین های شب یلدا آیین (مَیَزد2) است . مطابق این آیین مردم به خوردن آجیل، هندوانه، انار شیرین و میوه های گوناگون می پردازند این آیین متحملاً‌ با برکت بخشی که وجه مشترک همه آیین های مذهبی آسیای غربی است در ارتباط است و آن را در بازگشت "ارداویراف" پس از بازگشت، آیین میزد از دنیای مردگان به دستوران گفت:
نخستین گفتار این که به گرسنگان و تشنگان خوارک باید داد و سپس از آنها پرستش کرد و کارفرمود پس دستوران فرمان دادند که "خوراک انوش" 3 خوش خوراک خوب پخته و خوش بوی و خوردنی و آب سرد می آوردند.آنان درون" 4 یشتند" "ویر از" باج گرفت و خوراک خورد و "مَیَزد" انجام داد و باج بگفت.
به گمان نگارنده با توجه به مفهوم و معنای نمادین آیین درون و" میزد" میوه ها و خوردنی های سفره یلدا با بازگشت نور از دنیای ظلمت و نیستی و مرگ در ارتباط است .
ذکر این نکته نیز لازم است که بعضی یلدا را یکی از ملازمان حضرت عیسی (ع) ذکر کرده اند و سبب آن تلمیح مذکور در این شعر سنایی است:به صاحب دولت پیوند اگر نانی همی جویی که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
2-2- سده
فرهنگ مهر درباره سده چنین می نویسد : جشن سده جشن پیدایش آتش است سد روز از پایان تابستان گذشته و یا سد شب و روز به نوروز مانده است و کهن بودن آن به پایه ی جشنهای نوروز و مهرگان می رسد.
از نظر نجومی (طبیعی ) نیاکان ما در روزگاران بسیار کهن، سال را به دو پاره (فصل) بخش می کردند . تابستان که هفت ماه به درازا می کشید در نخستین روز فروردین ماه آغاز و آخرین روز مهرماه پایان می-یافت. زمستان از آغاز آبان ماه شروع می شد و تا پایان اسفند به طول می انجامید . جشن سده، سدمین روز آغاز زمستان و یا سد شب و روز (پنجاه روز پنجاه شب ) به اول تابستان بود.
از نظر تاریخی نسبت این جشن به هوشنگ شاه داده شده است و مربوط به کشف آتش است.
در شاهنامه جشن سده به خوبی توصیف شده است که در جای خود خواهیم آورد. حکیم عمر خیام در نوروز نامه می نویسد : در هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آوردند . بعد از آن به امروز، این جشن به دست فراموشی سپرده شد و زتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن را بر پا می داشتند.
دکتر مهرداد بهار واژه ی سده را از به معنای به نظر رسیدن و ظاهر شدن می داند بنابر نظر ایشان سده جشن ظاهر شدن و به نظر آمدن خورشید است.
از جشن سده در تاریخ و در دین و اسطوره های قبل از اسلام ما بحثی نشده است ولی می توان این عید را جشنی خورشیدی دانست. خورشید اوج گرفتن خود را آغاز زمستان (یلدا) شروع می کند تا در اول تابستان به اوج خودش برسد.
زمستان کودکی، بهار جوانی و تابستان کمال و پاییز پیری اوست. در شب یلدا تولدی دیگر می یابد بنا به آدابی که در سرزمین ما وجود داشته است بچه را تا چهل روز به کسی نشان نمی دادند. پس جشنی می گرفتند و بچه را به همه نشان می دادند در شب چهلم از آغاز زمستان برای خورشید نوپا جشن می گرفتند.
در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک به غروب آفتاب با آتش افروزی آغاز می شد و امروز هم با همان سنت، کوه هایی از بوته و خار و هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دست، اوستا زمزمه می کنند، بوته ها را روشن کرده و مردمی که در آنجا جمع شده اند نماز آتش نیایش خوانده و سپس دست یکدیگر را گرفته به دور آتش می چرخند.
نگارنده سه سال پیش به دعوت یکی از شاگردانش در مراسم جشن سده در شیراز شرکت کد و شاهد آن بود که پس از مراسم برافروختن آتش و نیایش آش رشته و نیز نان هایی غنی شده از روغن را که در لابه لای آنها سبزی های پخته تعبیه شده بود به شرکت کنندگان می دادند که یقینا به آیین برکت بخشی مربوط است.
3-2- جشن سوری :
دکتر بهار در یکی از مصاحبه هایش درباره جشن سوری می گوید:در پایان زمستان، پیش از نوروز، ما هم جشن سوری داریم. سوری گمان نمی کنم با سور و جشن مربوط باشد.سوری به معنی سرخ است. جشن سرخ که باز جادوی گرم کردن است کمک به گرم کردن خورشید است ما از روی آتش می پریم که تمام سرمای مرگ آور زمستان را از خودمان دور کنیم زمستان نوعی مرگ جهان تصور شده وما با پریدن از آتش این مرگ را از خودمان دور می کنیم و سرخی آتش را می خواهیم که از آن ما باشد تا حیات مجدد پیدا کنیم .
ایشان می گویند: اسم چهارشنبه سوری مربوط به دوران اسلامی است ما این اصطلاح را در متون مانوی داریم ولی در متون زرتشتی نیامده 4 مطابق نظر مرحوم دکتر بهار در متون گذشته از لفظ چهارشنبه خبری نیست و همه از جشن سوری سخن رفته است .

درباره ی واژه ی چهارشنبه دو نظر وجود دارد.
یکی این که چهارشنبه در نزد اعراب نحس بوده و انتخاب اصطلاح چهارشنبه به عنوان یک واژه سعد و میمون عکس العملی در برابر فرهنگ عرب است . نحس بودن چهارشنبه در اشعار منوچهری بازتاب یافته است:

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور         به ساتگین می خور تا به عافیت گذرد

نظر دوم، حدس مرحوم دکتر بهار است ایشان چهارشنبه را نماد چهار فصل سال می داند و عقیده دارد که وقتی از یک سال به سال آینـده کـوچ می کنیم ، تمـام بدبختی های سـال گـذشته را در این چهارشنبه می ریزیم.
زرتشتی های یزد و کرمان هنوز در شب چهارشنبه آخر سال بر روی پشت بام آتش روشن می کنند و حداقل کنار غذا چراغ می گذارند که می تواند نمادی از آمدن ایزدمهر بر زمین باشد و چنانکه در بخش نوروز آمده است چون جشن نوروز ارتباط تنگاتنگ با سوگ سیاوشان دارد گذر از آتش می تواند نمادی از گذر سیاوش از آتش باشد زیرا به قول بهار جشن سوری جشن طهارت هم هست آتش و آب طهارت است و ما را از پلیدی های سال گذشته پاک می کند تا وارد سال آینده بشویم. مراسم چهارشنبه سوری مخصوص ایران نیست ما مدارک عظیمی از جشن چهارشنبه سوری در بغداد داریم یک دو شب مانده به عید در بغدادآتشهای وسیعی روشن می کردند. روشن کردن آتش می تواند به این منظور باشد که فَرَوشی ها بیایند و از سیل های بهاری جلوگیری کنند. و دشمن را سرکوب کنند در واقع این جشن، جشن آمدن فروهرهاست.
در گذشته چند نفر با چهره پوشیده در این شب در خانه ها را می زدند و هدیه می گرفتند.
انداختن کوزه های آب از پشت بام می تواند مربوط به ایزد آب و طلب باران باشد. این عمل به عهده زنان بود که نماد باروری محسوب می شدند هم چنین قاشق زنی و پخش تنقلات و . . . همه به برکت بخشی مربوط است که در آیین های سده و یلدا نیز وجود دارد .
4-2- نوروز :
عید آغاز سال در بین النهرین (بابل و آشور ) و به تقلید از ایشان در عیلام در اصل عید بازگشت ایزد شهید شونده، دموزی، بود که به نظر معتقدان، هر ساله می مرد و باز می گشت مرگ او مرگ جهان گیاهی و حیات مجدد او حیات مجدد همان جهان بود. البته در طبیعت، این دو مرحله به صورتی نمادین پشت سر هم انجام می یافت. سپس عزاداری هایی برای ایزد شهید شونده مظهر برکت، مظهر زندگی و مرگ جهان نباتی انجام می یافت در مرگ این ایزد اشک ها می ریختند مخصوصا زن ها در این مراسم نقش بسزایی داشتند اشک ها نماد باران بود. این اشکها گویی اشک آسمان را در می آوردند و گریستن در گریستن روی می داد و آنگاه ایزد شهید شـونده زنـدگی از سـر می گـرفت و با همـسر زیبـایی خویش که ایـزد بانـوی آب و عشـق و جنگ بود، می آمیخت. جانشین این ایزد بر روی زمین شاه بود و جانشین ایزد بانو کاهنه معبد بین آنها ازدواجی مقدس شکل می گرفت، مردم بین النهرین این آیین را برای بازگشت دموزی (تموز) انجام می دادند و بدین ترتیب نوروز شکل می گرفت.
مطابق آنچه در تاریخ بخارا آمده است از این جهت می توان سیاوش را با دموزی خدای تمدن بین النهرین شبیه دانست. سیاوش ابتدا به عنوان ایزد خورشید ین برکت و فراوانی بوده که زندگی و مرگش نمادی از رویش و سترونی موسمی است که البته صورت تاریخی یا به عبارتی حماسی شده ی آن به روایت شاهنامه، شاهزاده ای بیگناه است که به فرمان افراسیاب کشته می شود. ظاهراً‌ در داستان سیاوش به عنوان ایزد خورشیدین، بین الهه مادر یا همسر با فرزند یا شوهرش اختلاف می شود که سبب مرگ ایزد می گردد. ناگفته نماند که سودابه از نظر لغوی به معنی آب روشنی بخش و الهه آب است.
پس عزاداری ها در شهر شروع می شد زنها پیشاپیش همه با هم عزاداری می کردند تا الهه آب دوباره اشک ریختن یعنی باران آغاز کند و روز پنچم نوروز، ایزد زنده می شد. حاجی فیروز بازمانده آیین سوگ سیاوش است رنگ سیاهش بازگشت از دنیای مردگان را می رساند و لباس سرخش رمز حیات و سر زندگی است .
در دیگر ادیان آسیای غربی درست همین باور ایزد گیاهی شهید شونده را داشتند و آن را بنا به آیین های محلی اجرا می کردند در شهادت این ایزد عزاداری های عمومی برپا می شد......
آثار متعددی نیز بر دیوار در دره ی پنجیکنت، در دره ی رود زرافشان در تاجیکستان یافته شده است که یاد آور عزاداری های سیاوش است. در تمدن مصر (ایزیس و ازیریس) سوریه و فلسطین (ادونیس) و در هند (رام و سیتا ) نیز داستان ایزد شهید شونده با تفاوت هایی وجود دارد.
در آیین سیاوشی گاهی در مراسم عزاداری نخل حمل می کردند نخل یک چیز نمادین است و اصلا به درخت نخل مربوط نیست ولی نامش بیانگر ارتباط با جهان نباتی است شبیه این مراسم در یک نمایش عرفانی در "کیش کوبله" وجود دارد در این آیین برای کاج احترام بسیار قائلند.کاجی ریشه کن می شود و به وسیله اعضای یک انجمن اخوان به پالاتیوم حمل می شود. این کاج کفن پوش شده با نوارهای پشمی و تزئین شده با بنفشه نشانه ی آتیس مرده (معشوق خدای بانو کوبله ) بود این درخت مظهر آتیس و به عنوان روح گیاهی بود روز دوم روز سوگواری بود که در آن روزه می گرفتند و در کنار جسد خدای آتیس عزاداری می کردند و فریاد کنان به انتظار بازگشت او شب را احیا می گرفتند. این فریادهای از سر غم و نومیدی به تدریج به فریادهای وجد آمیز تبدیل می شد این مراسم در هنگام بهار بود.
این مراسم علاوه بر شباهتی که به آیین سوگ سیاوش دارد نقش نمادین درخت کاج را می رساند درخت کاج و سرو چنانکه می دانیم رمز جاودانگی و حیات پس از مرگ هستند و کاج نماد چینی طول عمر، دوستی و پایداری به ویژه در روزگار بدبختی است.
به نظر می رسد علم گردانی در آیین عزاداری حضرت حسین (ع) ریشه در نخل گردانی و کاج گردانی در آیین های گذشته داشته است . چنان که در یزد و ابرکوه و ... هنوز نخل گردانی در مراسم محرم وجود دارد زیرا حضرت حسین (ع) شهید و شهید به روایت قرآن زنده است. و روزی خور سفره ی پروردگار . ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .
داستان دیگری که در شاهنامه می تواند بیانگر مرگ ایزد شهید شونده و حیات مجدد او باشد داستان بیژن و منیژه است منیژه عاشق بیژن می شود . بیژن در چاهی گرفتار می آید که نماد مرگ اوست سپس رستم او را آزاد می کند و زندگی خوب و موقر می یابد . چگونگی شکل گیری نوروز در اول فروردین افتاده است؟ پیش از اسلام سالها در گردش بود و تقریباً از زمان ساسانیان تثبیت شده است ولی سال 360 روز بود و هر 120 سال یک ماه به سال اضافه کردند خیام به طور جدی سال را ثابت کرد و بهترین زمان برای نوروز اول بهار شد البته انتخاب این زمان نیز توجیه اساطیری داشت در آغاز بهار خورشید یا مهر به برج بره وارد می شود و در واقع تجدید سلطنت و قدرت می کند. در برابر ، جشن نوروز ، جشن پیروزی و فرمانروایی کامل جمشید است که در آغاز بهار قرار دارد.
ارتباط انسان با خورشید از سویی و ارتباط انسان با جم از سوی دیگر خود معرف ارتباط جم با خورشید است. با توجه به شباهت های جمشید و مهر می توان جمشید را تجسمی از مهر ایزد بر زمین دانست پس جمشید را می توان خدا- شهریاری (حداقل از دوره هخامنشی ) در زمین دانست.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام می دادند، نمایندگان کشورهای خارجی، استادان، گروه های مختلف به پیشگاه شاه بار می یافتند، هدیه می دادند و هدیه می گرفتند. داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل می رفت و دست رب النوع بابل را می گرفت و شاهان ساسانی با شکوه فراوان، نوروز را جشن می گرفتند. پادشاه با جامه ابریشمی در بارگاه می نشست و موبدان موبد با سینی بزرگی که در آن نان و سبزی، شراب، انگشتر، شمشیر، دوات و قلم و ... بود با آب و باز به پیش شاه می رفت و شاد باش می گفت.
3- نوروز در فرهنگ دینی :
در فرهنگ دینی زرتشتی کمتر سخنی از نوروز و مهرگان و اعیاد بزرگ ملی به میان می آید 4و این به آن دلیل است که این اعیاد ملی همانطور که قبلاً‌ اشاره شد اعیاد بومی آسیای غربی و تمدن بین النهرین بوده اند و ربطی به آریائیان ندارد.
نوروز بعد از اسلام رنگ و بوی اسلامی به خود گرفت روایتی از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده اند که حضرت محمد (ص) در وقت غدیر علی (ع) را جانشین خود ساخت و یا در همین روز ظهور خواهد کرد و یا باز از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که آفرینش آدم در آغاز فروردین بوده است.
البته بعضی به مخالفت شدید با اسلامی بودن نوروز برخاسته اند در دایره المعارف معارف و معاریف آمده است . در اسلام این عید تایید نشده و در تاریخ اسلام و عمل پیشوایان دین اثری از آن نمی باشد جز حدیثی به نقل از معلی بن خنیس از امام صادق (ع) معلی را رجال شناسان و علمای درایت در نقل حدیث ضعیف و نامعتبر شمرده و به روایات او اعتماد نکنند. گویند روز نوروزی بود هدیه ای برای امیرالمومنین (ع) آوردند فرمود: این چیست؟ گفتند یا امیرالمومنین امروز نوروز است. فرمود: (پس) هر روز را برای ما نوروز کنید و نیز نقل است که منصور عباسی در روز نوروز به امام موسی بن جعفر (ع) پیشنهاد کرد که در مجلس نوروز حضور یابد و بدین مناسبت به مردم مبارک باد گوید و هدایای مردم را بپذیرد. حضرت فرمود: من هر چه در احادیث جدم جستجو نمودم درباره ی این عید اثر نیافتم و این سنت فارسیان است که اسلام آن را از میان برده است . و حاشا که من چیزی را زنده سازم که اسلام آن را محو کرده باشد.
با این حال امروز چنان نوروز و اسلام به هم آمیخته اند که گویی دعای یا محول حول والاحوال در شان نوروز وضع شده و دعای تحویل سال نام گرفته است .

 

فهرست کتاب اعیاد ایرانیان باستان در بخش پیوست ها جهت دانلود آمده است

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • با سلام و تحیت از حسن نظر شما نسبت به این حقیر بدانید که ایران ملک مشاع هشتاد میلیون ایرانی سر زنده است که در ایران و سایر نقاط جهان زندگی می کنند و از این رهگذر شاید توانسته باشم نسبت به آداب و فرهنگ و ملت ایران قدمی بردارم و از این بابت خرسندم و از شما هم که در حراست فرهنگ ملی ایران کوشش به خرج می دهید کمال تشکر و قدر دانی را می نمایم

  • با درود به اقاى هاشمى كتاب ارزنده شما نمايش فرهنگ اباد گرى شادى سرزندگى شور وپويايى ايرانشهر مى باشد و بار ديگر جاذبه سحر اميز اين فرهنگ نشان مى دهد براستى دين خود را به سر زمينى كه ىك هزار دويت سال پذيراى شما و اعقا بتان بودادا نموديد انهم درعصرى كه يكى از عمو زادگان اذرى زبان شما در كتاب كورش دروغين خود دشنامهاى نارواكتابت نمود وفردى به فردوسى هميشه جاويد به خاطر گناه كبيراش در احيايى زبان پارسى نا سزا گفت ويا افرادى ايرانيان قبل از اسلام را مردمان وحشى قلمداد كرد كتاب ارزشمند شما جواب انها را خواهد داد و يك تنه كار يك لشكر را كرديد

  • ممنونم از جناب آقای هاشمی. با اینکه بسیار طولانی، ولی بسیار لذت بخش بود.