A+ A A-

سفر نامه گیلان امرداد ماه ۱۳۹۴

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

تاكنون هنگام رفتن به مسافرت‌هاي فرامرزی که  بيشتر براي ارائه كنفرانس‌هاي علمي، بوده است، يادنامه‌هايي (خاطراتي) نوشته‌ام. خاطرات حج هم جداگانه نوشته‌ام كه خوشبختانه در کتابی با عنوان "در کوی دوست" به چاپ رسیده است. با توجه به آن كه رويدادها زود از يادم مي‌رود خدا را سپاسگزارم كه تاكنون همين چند صد صفحه که گویای بخش کوچکی از زندگیم است را نوشته‌ام هر چند باید بسیار بیشتر می‏نوشتم. به دیگر سخن، خود را زيان ديده مي‌بينم كه نوشتن را زودتر آغاز نكردم.

اي نام تو بهترين سرآغاز                بي‌نام تو كي نامه كنم باز
اي ياد تو مونس روانم                    جز نام تو نيست بر زبانم

سفر نامه گیلان امرداد ماه ۱۳۹۴
پیشگفتار
تاكنون هنگام رفتن به مسافرت‌هاي فرامرزی که  بيشتر براي ارائه كنفرانس‌هاي علمي، بوده است، يادنامه‌هايي (خاطراتي) نوشته‌ام. خاطرات حج هم جداگانه نوشته‌ام كه خوشبختانه در کتابی با عنوان "در کوی دوست" به چاپ رسیده است. با توجه به آن كه رويدادها زود از يادم مي‌رود خدا را سپاسگزارم كه تاكنون همين چند صد صفحه که گویای بخش کوچکی از زندگیم است را نوشته‌ام هر چند باید بسیار بیشتر می‏نوشتم. به دیگر سخن، خود را زيان ديده مي‌بينم كه نوشتن را زودتر آغاز نكردم.
اگر در جواني قلم را در دست گرفته بودم و بويژه آن چه در دوران دانشجويي‌ام كه همزمان با دوران آخر فرمانروايي خاندان پهلوي بود را برروي كاغذ آورده بودم، گزارش خوبي از ديدگاه سياسي، اجتماعي و اقتصادي جوانان و توده‌هاي مردم آن روز را براي نسل‌هاي پس از اين گزارش كرده بودم. دوست داشتم که خواستگاه‏های جوانان  آن روزگار را نوشته بودم تا می توانستم گذر اندیشه خود از جوانی تا امروز را می سنجیدم. افزون براین، با اینگونه نوشته‏ها تا جوانان امروز و نسل‏های آتی  بهتر می‏دانستند که چه آرزوهایی خیزابهای (امواج) انقلاب را توفانی کرد. در ایران بسیاری از تاریخ ها به دستور دولتها نوشته شده است ولی افسوس که جای تاریخ نویسان خود جوش بسیار خالی است.  
امروز بسياري از جوانان مي‌پرسند كه چرا انقلاب كرديد؟ چه كم داشتيد چه مي‌خواستيد و ديدگاه مردم آن روز نسبت به سياست‌های درون و برون كشور و  چه بود؟ چون نمي‌توانم به گونه‌اي دلخواه پاسخ اين پرسش‌كنندگان را بدهم، جای كتابی از نانوشته خودم را خالي مي‌بينم. اگر در آن دوران آن چه را که  ديده يا شنيده بودم بر روی کاغذ آورده بودم همه پرسش‌كنندگان را به خواندن آن نوشته‌ها فرامي‌خواندم تا پاسخگوی آنان باشم. به هر روي،  اين نخستين يادنامه از سفرم در درون كشور مي‌باشد.
یادی از نخستین سفرها
تاكنون بخش‌هاي فراواني از كشور را ديده‌ام و روی هم رفته بر این باورم که کشورهای اندکی هستند که ثروتهای خدادادی آنان همانند و یا بیشتر از ایران باشد. نخستين سفرم كه در دوران كودكي انجام شد آمدنم به شيراز بود. نمي‌دانم چند ساله بودم ولي دبستان مي‌رفتم كه با يك اتوبوس از ارسنجان راهي شيراز شديم.در آن دوران راه ارسنجان سعادت شهر شنی بود و از سعادت شهر تا شیراز آسفالت سستی داشت. هنگامي كه همراه پدرم به دروزاه اصفهان شيراز كه گاراژ اتوبوس‌هاي ارسنجان در آنجا بود، رسيديم ديدن اين جمعيت زياد مردم برايم تازگي داشت. تاكنون اين همه جمعيت را نديده بودم. اگر حواست نبود و پدر و مادر را گم مي‌كردي، در اين جمعيت گم مي‌شدي و آخرين راه چاره‌ات گريه كردن بود. از تلفن موبايل و تبلت كه امروز در دست هر كودكي هست خبری نبود.
در يكي از همين سفرهاي دوران كودكي به شيراز بود كه يك پنج ريالي داشتم. يا پدرم داده بود و يا پولي بود كه از فروش تابستانه سبزي در ارسنجان بدست آورده بودم. در کودکی برای چند سال به همراه برادرم در هنگام تابستان در ارسنجان یک گیره پر از سبزی روی سر می گذاشتیم و  سبزی می فروختیم. سودی هم می بردیم. مي‌خواستم با اين پنج ريالي چيزي بخرم. كمي هم راه‌ها را بلد شده بودم و مي‌خواستم اين بلد شدن شيراز را بيازمايم. از پدر و مادرم جدا شدم و در خيابان زند شيراز، كمي بالاتر از بازار وکیلدر خیابان زند، روبروي مسجد وكيل يك كتابفروشي بود بنام كتابفروشي احمدي به آنجا رفتم و كتاب‌ها را ورندازي كردم و آن پول را براي خريدن كتاب ملانصرالدين هزينه كردم. خوشحال از اين خريد توانستم راه خانه را پيدا كنم و با اين كتاب سرگرمي خوبي بدست آورده بودم. براي ديگران مي‌خواندم و از كارهاي ملا مي‌خنديدم و سرگرم مي‌شديم. امروز از برخی دانشجویان می پرسم آیا کتابی اجتماعی می خوانید؟ شوربختانه بسیاری از پاسخ‏ها منفی است.
پس از شيراز كه از دوران كودكي به آن رفت‌وآمد داشتم و در دوران آخر دبيرستان ودو سال اول دانشگاه هفت سال در آن جايگزين شدم، مسافرت مهم ديگرم در سال ١٣٥٥ به تهران بود. دانشجوي دانشگاه شيراز بودم و با پول خود مي‌توانستم به مسافرت بروم. با يكي از دوستان تهراني راهي اين شهر شدم. با اتوبوس‌هاي شركتي نزديك به ١٥ يا شانزده ساعت در راه بوديم. شايد نخستين شير قهوه كه به خوبي درست شده بود را در اين سفر آزمودم. دوست مهربانم آقاي حسين همداني كه از سال١٣٥٥  تاكنون ديگر او را نديدم اين نوشيدني خوب و خوشمزه را به من داد.
از تهران آن روز جز چند عكس كه در ميدان آزادي امروز و شهياد آن روز گرفتم و نيز كاخ گلستان، چندان چيزي ديگري در خاطرم نيست. احتمال دارد كه در خانه پسر دايي مادرم شادروان مهندس سيد مهدي موسوي كه درس‌هاي فراواني از او آموختم ساكن شده باشم. به هر حال ديدن تهران برايم خاطره‌انگيز بود. در همان دوران دانشجويي و در سال ٥٦-١٣٥٥ يك مسافرت ديگر به اصفهان رفتم و در منزل هم خوابگاهي خوبم آقای دکتر متین در اصفهان پذيرايي شدم. اين خانواده شريف اصفهاني چيزي از خوبي و مهرباني كم نگذاشتند.
پس از نزديك چهل سال هر چيزي كه از سفر به اين شهر تاريخي و زيبا يادم مانده از خوبي‌هاي اين خانواده اصفهاني است. البته خدا كمك كرد و توانستم پيش از سفر به اصفهان و پس از آن نيز چند بار از اين دوست مهربانم در شيراز و ارسنجان پذيرايي كنم. در آن سفر توانستم گوشه‌اي از بزرگي‌هاي اصفهان را در ذهنم به خاطر بسپارم. هنوز هم در برابر هنرهاي اصفهان و زيبايي‌هايش احساس كمبود و كوچكي مي‌كنم.
امروز كه نزديك به شصت سال از زندگي را پشت سرگذاشته‌ام به بسياري از استان‌ها و شهرستان‌هاي سرزمين پهناور ايران سفر كرده‌ام. با مردمان فراواني از هر گوشه كشور نشست و برخاست داشته‌ام. مهرباني‌هاي فراواني را ديده‌ام. در هنگام ديدن سرزمين‌ها آرزوهاي فراواني براي پيشرفت و آباداني آن‌ها داشته‌ام. همزمان با ديدار روش‌هايي براي گره‌گشايي از كمبودها نيز به ذهنم آمده است. با اين همه، اين آرزوها، و راه‌حل‌ها و ديد و بازديدها کمتر برروي كاغذ آمد. اي كاش كه اين كار بیشتر انجام شده بود و توانسته‌ بودم كه برداشتهايم از ايران و ايراني را در پيكر چند كتاب به فارسي و انگليسي به جامعه بشري ارزاني مي‌داشتم. با اين همه خداوند را سپاسگزارم كه توانسته‌ام در اندازه سه تا چهار كتاب از آن چه را كه از ايران و جهان ديده‌ام برروي كاغذ آورم تا خدا چه خواهد. چاپ آن‌ها را ببينم يا ديگران اين كار را به پايان ببرند.
دیداری از استان سیستان و بلوچستان نزدیک به ۴۰ سال پیش
در پايان سال ١٣٥٦ و پيش از رخداد انقلاب اسلامي به همراه گروهي از دانشجويان دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران بر آن شديم كه به استان سيستان و بلوچستان برويم. يعني در سال ١٣٥٦ از دانشگاه شيراز به دانشگاه تهران رفتم و ديگر يك دانشجوي حرفه‌اي آن روزها شده بودم. با دو سال پيشينه دانشجويي در دانشگاه شيراز، يك جوان حرفه‌اي در كارهاي مبارزاتي آن روز و از فعالين دانشجويي شده بودم. در هنگام سفر به استان سيستان و بلوچستان يك سال هم در دانشگاه تهران درس خوانده بودم. با اين پيشينه‌ها با عينك بدبيني كه آن روز برچشم بسياري از مبارزين بود به همراه نزديك به بيست نفر ديگر از دانشجويان راهي اين استان در شرق ايران شديم.
كمبودها در اين استان فراوان بود. نمي‌گفتيم كه اين كمبودها ناشي از صدها سال پس رفت و ندانم كاري است. بررسي نمي‌كرديم كه در گذر چند دهه گذشته چه پيش‌رفت‌هايي به دست آمده است. دانشگاه زيباي سيستان و بلوچستان را در دل آن ويرانه‌هاي برجا مانده از صدها سال محروميت مي‌ديديم ولي بيشتر به محروميت‌ها و كمبودها انديشه مي‌كرديم تا به ساخت يك دانشگاه آبرومند كه شايد بهترين راه محروميت‌زدايي بود. كمبود و بیسوادی غوغا مي‌كرد و در آن سفر فقر و ناداري‌هاي فراواني را ديدم كه تاكنون فراموش نشده است. همه اين كمبودها را  به دولت محمدرضا پهلوي نسبت می دادیم. بررسي نمي‌كرديم كه او چه چيزي را تحويل گرفته و در اين دوران حكومت خود چه پيشرفت‌ها و كمبودهايي داشته است. هر چه ويراني و فقر و كمبود غذايي و كمبودهاي اجتماعي ميان تهران و ديگر شهرهاي استان سيستان و بلوچستان مي‌ديديم بيشتر به حكومت وقت نسبت داده مي‌شد. در آن روزگار ما دانشجویان توانستيم از شهرهاي زاهدان، زابل، زهك، چابهار، ايرانشهر بازديد كنيم و كمبودها و نابساماني‌هاي فراواني را ببينيم. در گذر اين سفرها گرچه از راهزني‌هاي احتمالي هم نامي برده مي‌شد ولي هيچگاه گرفتار راهزني و يا حتي جيب‌بري نشديم. شايد اگر مي‌پرسيديم و بررسي مي‌كرديم درمي‌يافتيم كه مردم آن سامان همين كه از راهزني‌ها و كشتارهاي راهزن‌ها و قاچاقچيان تا اندازه‌اي راهايي يافته‌اند و توانسته‌اند با آرامش شب را به بامداد برسانند، بسيار خوشحال بودند. مسافرت دوم به زاهدان مرکز استان سيستان و بلوچستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی  شاید در سال ۱۳۵۸ و پیش از انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها بود. در آن روزگار به امید کمک در مدیریت مزارع کشت و صنعت به جا مانده از هژبر یزدانی به زاهدان رفتم. پس از چند روز دوباره به تهران برگشتم و شوربختانه از آن تاریخ تاکنون نتوانسته ام از این استان و مردم عزیز آن بازدیدی داشته باشم. ای کاش که دولت همانگونه که برای کمک به دیدار برخی از کشورها کمکهای فراوانی میکند، برای دیدار از استانهای گوناگون کشور هم چنین برنامه ای را داشت. باید برای دیدار از استانها و شهرهای مرزی برنامه ریزی کرد و اگر چنین نکنیم زیان فراوانی خواهیم نمود.

Anjoman Arsanjan 160611 02

Anjoman Arsanjan 160611 03

Anjoman Arsanjan 160611 04

سفر به گیلان
دیدن ایران از بالا
در تابستان سال ١٣٩٤ خداوند اين توفيق را داد كه فرزندم الهام سفر آمريكا را به پايان ببرد و براي شركت در يك كار پژوهشي و آزمايشگاهي سطح بالا راهي مركز تحقيقات دانشگاه‌ها چالمرز Chalmerz University سوئد در زمينه فيبر نوري شود. در اين رفت‌وآمد او توانست به مدت نزديك به چهل روز ١٣/٤/٩٤ تا ٢٥/٥/٩٤ در ايران بماند. پيش از اين ايشان به مدت سه سال در دانشگاه ميل واكي Milwakee در مركز ايالت ويسكانسين ايالات متحده آمريكا به كار پژوهش و آموزش پرداخته بود. دانشگاه جالمرز از بزرگترين دانشگاه سوئد مي‌باشد و تا آنجا كه بررسي كردم نخستين جايگاه را در آموزش و پژوهش رشته‌هاي مهندسي سوئد دارد اين دانشگاه در رديف ١٨ دانشگاه‌هاي اروپا مي‌باشد. از خداي بزرگ آرزو دارم كه اين مهاجرت را براي او مبارك گرداند و بتواند خدمات ارزنده‌اي را به جامعه جهاني و بويژه ايرانيان ارائه نمايد.
ساعت ٣٠/٩ روز ١٧/٥/٩٤ به همراه همسر و فرزندانم الهام، زهرا و سعيد با هواپيمايي آسمان شيراز را به مقصد فرودگاه رشت بدرود گفتيم. هواپيما نزديك به يكصد مسافر را در خود جاي داده بود. ديدن ايران از بالا تا اندازه فراواني نگران‌كننده است. بيابان پشت سر بيابان و سرزمين‌ها و كوه‌هايي كه كمتر درختي در آن‌ها خودنمايي مي‌كند. با اين همه، در برخی كوهپايه‌ها و ارتفاعات درختان پراكنده‌اي خودنمايي مي‌كنند. بودن همين درختان پراكنده نشانگر آن است كه اگر بخواهيم مي‌توانيم ايران را سرسبز كنيم. افزون بر اين، ديدن درختان پراكنده كه از دل سنگ‌هاي بالاي كوه‌ها سربرون آورده است نشان‌دهنده آن است كه در دل سنگ‌هاي خارا آن هم در بالاي كوه‌ها كه ذخيره آبي نيست، يك شكاف کوچک  مي‌تواند جايگاه رويش يك درخت تنومند باشد. درختي كه در گذر ساليان ريشه خواهد دوانيد تا سنگ سخت را كم‌كم خرد كند و ريشه‌هايش را به دنبال آب به اين سو و آن سو پراكنده سازد.
بر اين باور هستم كه اگر كار علمي و سازمان يافته‌اي انجام دهيم مي‌توانيم بسياري از كوهپايه‌هاي خشك ايران را با كمترين نياز به آب به جنگل‌ها و مراتع آباد تبديل كنيم. بايد گونه‌هاي مقاوم را شناسايي كرد، برروي آن‌ها كارهاي پژوهشي نمود و با يك اراده آهنين به نبرد يا خشكي و خشكسالي پرداخت.
بازدارنده اصلی برای سرسبز شدن ایران
بزرگترين بازدارنده در راه سرسبزي ايران را كم‌ آبي نمي‌دانم. چراي بي‌رويه مراتع و جنگل‌ها و نبودن تعادل در تعداد دام در هر هکتار از جنگها و مراتع بزرگترين بازدارنده در بازسازي و گسترش جنگل‌ها و مراتع ايران است. خودم اين كار را آزموده‌ام كه در بسیاری از کوهپایه های زاگرس با اندک آبی مي‌توان بادام كوهي را با کمترین هزينه كاشت و شمار آن‌ها را افزايش داد. بسياري از دانه‌هاي كاشته شده با باران‌هاي دي‌ماه به بعد استان‌هاي جنوبي باختري ايران سبز مي‌شوند و ريشه خود را به گونه‌اي شگفت‌آور به ژرفاي زمين مي‌فرستند. با اين همه دشمن اين گياه سخت‌كوش و سبزي‌آفرين چراي نسنجیده دام است. هر از چندي كه اين گياه سري از خاك برمي‌آورد، گوسفندان و بويژه بزها سرش را قيچي مي‌كنند و روزگارش را سياه مي‌نمايند. آنقدر مي‌خورند كه گياه از زنده بودن پشيمان مي‌شود.
نهالي كه مي‌توانست درختي تناور گردد در زير پاي چراي افسار گسیخته، در همان نخستين تابستان زندگيش به نابودي مي‌گرايد. اگر روزی دانش و خردورزی راهنمای اصلی ما شد، راه برای سر سبز نمودن ایران دشوار نخواهد بود. نباید نابسامانی ها را به کشورها و مردم دیگر سرزمینها نسبت داد. باید کاستی ها و ندانم کاریهای خودمان را درک کنیم و آنها را از میان برداریم.. هیچ دولت خارجی ما را از سر سبز کردن ایران باز نداشته است. هیچ کس نگفته است که زاگرس را آباد نکنید. باید مسئولیت همه خوبیها و بدیها را خودمان بر دوش بکشیم.
این یاداشت به مفهوم آن نیست که دامداران ایرانی و یا عشایر گرامی و زحمت کش را مسئول این ویرانی ها در محیط زیست بدانیم. دامپروری و تولید گوشت از نیازهای اساسی کشور است و باید دست تک تک آنانی که دستی بر تولید دارند را بوسید. نیازمند آنیم تا بهره برداری از مراتع و چراگاهها برمبنای درست و علمی انجام گیرد. دولت باید دارای طرح و برنامه در این زمینه داشته باشد و توانایی اجرایبرنامه خود را به همگان نشان دهد. در این بی قانونی ها و بی برنامگی ها و رها کردن منابع طبیعی، هر کس به دلخواه هر زمان که خواست هر تعداد دلخواه دام وارد چراگاهها می نماید تا حتی ریشه خار و خاشاک را هم از زمین بیرون بیاورند. پس دشواری کار بی برنامگی و نبود اجرای قانون است نه دامپروران و تولید کنندگان.  
کوههای سرسبز البرز
پس از گذر از بيابان‌ها و كوهپايه‌هاي مركزي ايران، كم‌كم به كوهپايه‌هاي البرز در استان‌هاي قزوين و يا شايد زنجان رسيديم. آهسته‌آهسته درختان بزرگ‌تر شدند و سبزي زمين بيشتر ‌شد. هواپيما در ارتفاع نزديك به يازده كيلومتري از سطح دريا پرواز مي‌كرد و قله دماوند نزديك به ٥/٥ كيلومتر بالاتر از سطح درياست. بنابراين دروي هواپيما از قله كوه‌ها نزديك به ٥ تا شش كيلومتر مي‌شد. با پیشروی به سوی شمال، هواي صاف و آفتابي نزديك به ظهر ايران به ابرناكي گراييد و ابرهاي سفيد رنگ پف كرده در بخش زيرين هواپيما ديد زمين را كم كردند. افزايش سبزي و ابرناكي هوا نشان از رسيدن به سرزمين گيلان و دو شهررشت و بندر انزلي داشت. خدا كند كه رفتار ما با طبيعت به گونه‌اي نباشد كه نسل‌هاي آتي از ديدن اين همه زيبايي شمال ايران از گرگان تا گيلان محروم گردند. استان گيلان و شهر بندر انزلي در مقياس استاني و کشوری بيشترين بارش‌هاي ايران را دارند.
هواپيما آرام‌آرام به زمين نزديك شد و سرسبزي زمين‌هاي پيرامون فرودگاه از جلوه و خودنمايي بيشتري برخوردار گرديد. گرچه نتوانستم درياي خزر را از دور ببينم ولي سرزندگي و دوري اين دريا از آلودگي را هميشه آرزو دارم. درياي خزر و كوي جنوبی آن البرز، دو هديه بزرگ خداوندي به مردم ايران هستند. دريا بخار آب توليد مي‌كند و كوه‌هاي البرز اين بخار آب را در پيكر قطرات باران، مه يا شبنم بر مردم شمال و كوهپايه‌هاي البرز فرو مي‌ريزند. اگر دريا نباشد يا آلوده گردد استانهای شمالی خشکیده خواهند شد. چنانچه این اشتباه بزرگ را کردیم و دریا را آلوده کردیم، زيان بزرگي را بردوش ايران و ايراني‌ تا ابد نهاده‌ايم.
هواپيما به آرامي روبروي سالن ورودي فرودگاه رشت از حرکت باز ایستاد و ميهمان‌داران براي گفتن خدانگهدار، در محل‌هاي پيش‌بيني جای گرفتند. چند روز پيش از اين موضوع مسافرت را با پسر دايي گرامي‌ام جناب آقاي سيد اسماعيل موسوي در ميان گذاشتم. ايشان چند ماه پيش يادآور شده بودند كه در راستاي كارهاي تجاري خود منزلي را در بندر انزلي خريده‌اند. چند بار هم از روي محبت گفته بودند كه همراه خانواده به منزلشان در بندر انزلي برويم. بنابراين اين مسافرت فرصتي بود تا بتوانيم ديداري تازه كنيم. گرچه خانواده محترم ايشان بعلت گرفتاري شغلي نتوانستند امروز به رشت تشريف بياورند ولي خود آقاي موسوي كارها را به گونه‌اي هماهنگ كرده بودند كه در روز آمدن ما در منطقه باشند. در همان لحظه ورود ديدم كه پسر دایی براي پيشواز به فرودگاه آمده‌اند. همه ما از ديدار ايشان شادمان گرديديم و ديدارها تازه گشت. افسوس كه همسر محترم و فرزندان نيكوي ايشان امروز همراهشان نبودند.
گریز یا گریزدادن  مغزها از کشور
فرزندم الهام هفته آينده شيراز را به مقصد سوئد ترك مي‌كند و اين چند روز فرصت كوتاهي است تا در كنار هم بودن را بیازماییم.. پيوسته از خدا مي‌خواهم كه شرايط در كشور ما به گونه‌اي شود كه ديگران از كشورهاي پيشرفته صنعتي دوست‌دار آمدن و ماندن در ايران گردند. اين كه ايرانيان و بويژه دانشمندان و پژوهش‌گران و صنعت‌گران و كارآفرينان به ديگر كشورها بروند، كشور دچار زيان سنگيني خواهد شد كه نشانه‌هايش تا قرن‌ها باقي خواهد ماند. تا رسيدن به این آرزو راه درازي را بايد پشت سربگذرانيم ديدگاه ما نسبت به دانش، دانشمند، پژوهش و پژوهشگر نيازمند دگرگوني بنيادين است. متخصصان ما بويژه در رشته‌هاي مهندس و صنعتي و كشاورزي با رويكردي نامهربانانه روبرو هستند. كاربردي كردن رشته‌هاي علوم و مهندسي نيازمند شركت‌هاي نيرومند و رقابتي است. در بسياري از كشورهاي جهان سوم و كشور ما نشاني از رقابتی در کارهای اقتصادی ديده نمي‌شود. تقسيم پول و كار در گرو سیاسی کاری است.
نبودن رقابت اندیشه ها و نوآوریها را نابود می‏سازد. در جامعه بدون رقابت که کارها از سوی شرکتهای دولتی انجام شود، براي جلو افتادن از ديگران به دانشمندان و هنرمندان نيازي نیست. همه كارها با كپي كردن از ديگران پيش خواهد رفت و چاره‌اي جز تعريف دروغين از خود و گزافه‌گويي نخواهيم داشت. به هرروي، نبود رقابت شمار فراواني از مهندسان، دانشمندان علوم پايه و هنرمندان ايراني را راهي ديگر كشورها نموده است. تا شتاب روانش دانشمندان به سوی دیگر کشورها بیشتر می شود، رسیدن به جامعه خوشبخت دست نیافتنی تر می گردد.
براي نمونه درگذر دو دهه گذشته كه دست اندکار آموزش و پژوهش در دانشگاه شیرازم، به ندرت ديده‌ام كه مسئولي در دستگاه دولت در زمينه‌هاي هواشناسي، اقليم‌شناسي و برهم‌كنش دريا و خشكي احساس كمبودي نموده باشد و براي رفع مشكل به دانشگاه آمده باشد و خواستار انجام پژوهش براي رفع يك كمبود شده باشد. گرچه پديده‌هاي ناخواسته هواشناسي و اقليم‌شناسي مانند خشکسالی و سیل و سرمازدگی و ریزگردها پي‌درپي زيان‌هاي فراواني را موجب گرديده‌اند ولي كسي احساس نيازي به انجام پژوهش نمي‌كند. شاید همه دست‌اندركاران براين باور باشند كه همه چيز در مورد خشكسالي و روش‌هاي مقابله با آن را مي‌دانند. بسیاری از دست اندکاران آنچنان سرگرم کارهای روزانه هستند که نمی توانند به آینده بیندیشند. خوب و بد شدن کارها هم در گرفتن پستها چندان تاثیری ندارد. بنابراین نیاز به دانشمند و فرهیخته هر روز کمتر احساس می شود و در همان حال وابستگی به خارج هر روز فزونی می یابد.
با اين مايه علمي كه در مجموعه سازمان اجرايي ما وجود دارد. دست‌اندركاران نيازي به بسياري از علوم در خود نمي‌بينند و بسياري از علوم و مهندسي‌ها در ايران كاربردي ندارد. رقابت هم كه نيست كه كسي جلو بيفتد تا احساس نيازي در افراد براي پيش‌افتادن از ديگران درست شود. با اين روش زندگي و نگرش به جهان بسياري از علوم و مهندسي‌ها كاربردي نمي‌شوند و همه كمبودها با پول نفت و واردات جايگزين مي‌شود.
دیدار با پسردایی و ساکن شدن در خانه ایشان
پسر دايي لطف كردند و توانستیم با خودرو ایشان به همراه راهنمایی های ارزشمندشان دیداری چند ساعته از شهر بندر انزلي، منطقه آزاد تجاري اين شهر و نيز روستاها و مناطق ويلايي پيرامون درياي خزر داشته باشیم. نزديك به يك ساعت و نيم از جاهاي مختلف سركشي كرديم تا جغرافياي عمومي منطقه بدستمان آيد. پس از آن پسر دايي زحمت كشيدند و در يك رستوران از ما پذيرايي نمودند. هميشه از گفتگو با ايشان لذت برده‌ام. معمولاً در اين گفتگوها اطلاعات خوب و ارزشمندي را از ايشان دريافت مي‌كنم. در برخي از نوشته‌هاي گذشته‌ام نيز از گفته‌هاي ايشان بهره‌مند بوده ام. از كودكي با هم بوده‌ايم و خوشبختانه تاريخ زندگي ما پيوسته همراه با دوستي و مهرباني همراه بوده است. نه تنها ايشان بلكه همه فرزندان دايي و زن‌دايي و همسران و فرزندانشان به انسان انرژی مثبت میدهند.  
پس از نهار به منزل ایشان آمديم. این منزل ويلايي جمع‌وجور در دهستان گورآبجير صحرا در محدوده واگذار شده به منطقه آزاد تجاري بندر انزلي جای دارد. خانه ای دو خوابه  با حياطي سبز و همراه با گل و گياه و چند درخت انجير، گلابي، ازگيل، نارنج، هلو و انگور که بيشتر از همه انجير است. احتمالاً اينجا گوراب و آبگير بوده است که کم کم به یک ده تبديل شده است. در منزل يك پمپ برقي داشتند كه آب را از چاهي به عمق چند متر مي‌كشيد.
دهستان داراي سامانه آب و برق و گازكشي است و اين چاه چند متري براي تامين آبياري درختان و گل و گياه درون حياط خانه است. ژرفای آب از سطح زمين نزديك و يا كمتر از دو متر است. البته هنگام پمپاژ ژرفاي سطح آب يكي دو متر هم پايين‌تر مي‌افتد و به سه چهار متري سطح زمين مي‌رسد.
در روی زمين هم چمن و علف‌هاي گوناگون فراوان است كه بعلت رشد فراوان آن‌ها تاكنون چند بار سم‌پاشي شده‌اند. پسر دايي گياهان كف منزل را آبياري مي‌نمودند. چون می خواستند به تهران بروند قول دادم من آن‌ها را آبياري خواهم كرد و خیالشان راحت باشد. روي‌هم‌رفته در اينجا آب را فراوان ولي آفتهای گیاهی  و كمبود  رسيدگي به گياهان را بسیار يافتم. براي مقابله با آفت هم حشره‌كش‌ها فراوان استفاده مي‌شود كه اين خود آلودگي محيط زيست و آب‌ها را به دنبال دارد. اين گونه كه پسر دايي فرمودند بسياري از روستاييان از آب چاه كه در نزديكي يا درون خانه‌اشان هست براي آشاميدن و بهداشت بهره‌برداري مي‌كنند. بهره‌برداري از اين گونه آب‌ها با توجه به كاربرد گسترده آفت‌كش‌ها و سم‌هاي گياهي میتواند پر گزند باشد. به هر حال، جناب آقاي موسوي پس از سپردن كليد راهي تهران شدند و جاي خودشان و خانواده‌اشان خالي است.
گرچه به پسر دايي قول داده بودم كه محوطه منزل ايشان را با پمپ برقي كه برروي چاه نصب كرده‌اند آبياري كنم ولي اين كار را تا لحظه نوشتن اين نوشتار انجام ندادم علت آن هم اين بود كه ديدم نیازی به آبیاری نیست. سبز بودن علف ها در منزل نشان می داد که ریشه آنها از آب زیر زمینی بهره برداری می کند. نشانه ای از خشکی هم که در آنها ندیدم. پس نیازی به آبیاری نبود. سطح آب كه در ژرفای يكي دو متري سطح زمين است و ريشه درختان مي‌تواند از اين آب بهره‌مند شود. به گل‌ها نگاه كردم خشكيدگي در آن‌ها نديدم. بهتر دیدم که آبیاری نکنم  تا آب در زمین بماند.
 مردم اين سرزمين ارزش عمق آب زيرزميني شيرين در ٥/١ متري زمين را نمي‌دانند اين آب ريشه گياهان را آبياري مي‌كند و نياز چندانی به آبياري نیست. اگر مانند جنوب ايران مردم شمال نیز ارزش آب را ندانند و برداشت‌هاي بي‌رويه انجام گيرد، آينده تاريكي را مي‌توان براي مردم حاشيه درياي خزر پيش‌بيني نمود. اگر سطح آب شيرين پايين افتد پيشروي آب شور دريا به سوي ساحل رخ خواهد داد. چنانچه آب شيرين يك متر پايين افتد آب شور زيرين چندین متر بالا مي‌آيد اگر آب شور بالا آمد ديگر شالي‌زار نخواهد بود و آب شيريني براي گل و گياه كنوني يافت نخواهد شد. اين يعني نابودي اقتصاد و كشاورزي و از ميان رفتن امنيت غذايي.
دیدار با دریای خزر و تالاب انزلی
عصر روز ١٧/٥/٩٤ به شهر بندر انزلي رفتيم يك سواری با راننده را از همين دهستان گورآبجير صحرا اجاره كرديم تا از خدماتشان بهره مند شویم. راننده آقاي آقازاده كه بازنشسته نيروي هوايي است، را انسانی با انصاف و آشنا به محل يافتيم. بندر انزلي شهر بزرگي است كه نام خود را از فردي بنام انزل‌خان به يادگار مي‌برد. انزل‌خان و غازان‌خان دو فرمانرواي محلي بودند كه يكي در اين سوي پل بندر انزلي (غربي) و ديگري در سوي شرقي آن سكني گزيدند و شهر را در كناره غربي درياي خزر بنا نهادند. پيش از انقلاب اسلامي نام اين شهر بندر پهلوي بود كه بخاطر خدمات رضاشاه به اين نام ناميده شده بود.
پس از گشت در شهر راهي ساحل زيباي اين شهر شديم. پارك زيبايي ساخته بودند كه از گردش به دور آن لذت برديم. با شنيدن صداي قايق، هوس كرديم كه خانوادگي گشتی بر روی دریا بزنیم. قيمت را گذرانديم. برای گردش جزيره اول و دوم و غاريان شصت هزار تومان. هوا هم كم‌كم تاريك مي‌شد كه قايق برروي آب شناور گرديد. هوا دلپذير بود و از ويراژهاي راننده جوان قايق لذت مي‌برديم. كمي گذشت گفت اين جزيره اول است پس از چند دقيقه ديگر گفت جزيره دوم و بالاخره جزيره غازيان. گفتم خدايا اين جزيره‌ها را چرا پيش از اين در نقشه نديده‌ام. به ناچار در منزل به نقشه مراجعه كردم و دريافتم كه قايقراني روي مرداب بندر انزلي بوده است نه درياي خزر.
پيش از اين چندين مقاله درباره درياي خزر و نشان پرنگ آن با بارش مناطق شمالي ايران نوشته‌ام. در اين مقالات نشان داده شده كه دماي سطح آب دريا در برخي از سال‌ها گرم‌تر و در برخي ديگر سردتر از ميانگين درازمدت است. نشان داده‌ايم كه اين گرم‌تر يا سردتر از معمول شدن آب‌هاي سطح دريا، رخداد دوران خشك يا تر را در گستره‌هاي شمالي ايران در پي دارد. افزون بر اين نشان داده‌ايم كه نه تنها پهنه‌هاي ساحلي درياي خزر بلكه بارش زمستانه در پهنه‌هاي باختري و جنوب باختري ايران هم به نوسان‌هاي دماي درياي خزر وابسته است. تاكنون چندين دانشجو كه راهنمايي پايان نامه‌اشان را بر دوش داشتم برروي ويژگي‌هاي اقليمي درياي خزر و نشان آن بررخدادهاي خشك‌سالي و ترسالي ايران كارهاي پژوهشي داشته‌اند.
با اين پيشينه‌هاي پژوهشي و آموزشي درباره درياهاي ايران از جمله درياي خزر واقعاً شيفته اين آب‌ها هستم. از خداي بزرگ بارها درخواست كرده‌ام كه به مردم ما دانشي دهد كه ارزش اين آب‌ها را درک کنند. بدانند كه در هر كجاي ايران هستند آب و باران آن‌ها به كاركرد اقليمي خليج فارس، درياي عمان و درياي خزر وابسته است. از خدا مي‌خواهم كه ارزش ناوبري و نيز ويژگي‌هاي زيست محيطي و اكولوژيكي آب‌هاي شمالي و جنوبي ايران را پيش از گذشته بر مردم روشن سازد.
اگر مردم و دولت‌ها ارزش اين آب‌ها را مي‌دانستند، درياهاي ايران تا اين اندازه آلوده نمي‌شدند. كشورهاي حوزه خليج فارس بيشترين چيزي كه از اين خليج مي‌دانند و بدان عمل كرده‌اند بهره‌كشي از نفت و گاز آن در زيرزمين و كشتي‌راني براي انتقال اين نفت و گاز در روي آب بوده است. ناداني‌ها و گردن‌كشي‌هاي كشورهاي منطقه باعث شده تا آب‌هاي خليج فارس جولانگاه ناوهاي بزرگ و كوچك ابرقدرت‌ها شود تا همه آلودگي‌ها را به اين آب‌ها بيفزايند.
به هرروي عاشق درياي خزر و آب‌هاي آن هستم وقتي با قايق برروي آن شناور بودم دلم مي‌خواست تا خم شوم و بر آستان اين آب‌ها بوسه زنم. اميدوارم كه اين آب‌ها هر روز زلاتر و صاف‌تر باشد و مردم شمال ايران و همه کشور از ماهي‌هاي خوشمزه آن بهره‌مند شوند. سپس از قايق سواري ساعت ده شب به منزل بازگشتيم تا يك خواب عمق و خوب را بيازماييم.

يكشنبه ١٨/٥/٩٤ بلای ویلا سازی
امروز را سراسر با آقاي آقازاده بودیم كه با خودرو پژو آر دی خود ما را به اين سو و آن سو مي‌برد. در اين روز توانستيم از برخي از شهرهاي پهنه شرقي استان گيلان بازديد كنيم. پس از گذر از شهرهاي خمام و آستان اشرفيه راهي لاهيجان گرديديم. خداوند شمال ايران را هر روز سرسبزتر از گذشته كند. هر نقطه‌اش زرخيز است. بوي شالي‌زارهاي خمام و آستان اشرفيه و ديدن برنج‌زارهايي كه كم‌كم رو به زردي رفته بودند تا آماده درو گردند انسان را به وجد مي‌آورد. با گذر از آستانه اشرفيه، سرزمين‌هاي پوشيده از چاي كه برخي از آن‌ها با آبياري باراني آبياري مي‌شدند به زيبايي‌ها مي‌افزود. يعني در شرق و به گمانم جنوب استان گيلان چايكاري بيشتر و يا پا به پای شالي‌كاري است. از چند رودخانه هم گذر كرديم كه شوربختانه آب چنداني در آن‌ها جاري نبود.
تابلوهاي دفاتر املاك براي خريدوفروش زمين و ويلا در تمام گذرگاه‌ها خودنمايي مي‌كند. راننده مناطق بزرگي از شهرها را نشان مي‌داد كه پيش از اين شاليزار بوده‌اند و هم‌اكنون ويلا. خطري كه امروز شمال ايران را تهديد مي‌كند آپارتمان‌سازي است. آب‌وهواي خوب شمال و آب کم و بیش فراوان آن، بسياري از مردم ديگر شهرهاي ايران و بويژه تهران را براي سكونت دايم و يا موقت در شمال تشويق مي‌كند. هر كس دوست دارد كه در اين گستره ييلاقي خوش آب‌وهوا سكونت‏گاهي داشته باشد تا بتواند دمي را به دور از دور شهرهاي بزرگ در هواي سالم كوه و دشت و كنار درياي شمال بگذراند. اين حق مردم است كه بتوانند براي زندگي و سرمايه خود برنامه‌ريزي كنند. اما دولت باید برنامه ای شایسته برای پاسداری از دریا و سرزمین هزاران برابر ارزشمند تر از طلای شمال داشته باشد. جای چنین برنامه دراز مدتی را خالی یافتم و می رود که شمال ایران قربانی ندانم کاری ها و سود جویی های آنی شود. انجمن های مردم نهاد در شمال باید با این روند دریاخواری و شالیزار خواری مبارزه کنند تا شمال ایران همچنان سر سبز و آباد بماند.
دشوراي كار در عمران و توسعه شمال ايران آن است كه برنامه‌ريزي جهت آپارتمان‌سازي و سكونت مردم در شمال، به جاي آن كه در دست كارشناسان برجسته شهرسازي، معماري، جمعيت‌شناسي و روانشناسي، محيط زيست و اقليم‌شناسي آب و هواشناسي و ... باشد در دست بنگاه‌هاي معاملاتي است. سودهاي آني و زودگذر كه بيشتر با تبديل زمين‌هاي كشاورزي به ويلا و نابودي و آلوده‌سازي منابع آب همراه است پايه توسعه شهري كنوني در شمال بنظر مي‌رسد. تابلوهاي ويلاي فروشي و نيز دفاتر فروش املاك و مسكن بي‌داد مي‌كند.
بايد ديد كه شمال ايران تا چه اندازه مي‌تواند مهاجرپذير باشد، بهترين محل‌هاي سكونت مردم كجاست؟ روش‌هاي پاسداري از منابع آب چگونه است و با چه روش‌هايي مي‌توان منابع آب شيرين شمال ايران را از شور شدن و نيز افت سطح آب‌ها به دور نگه داشت. حجم زباله‌ها چقدر مي‌تواند باشد و روش‌هاي مناسب بازيافت آن‌ها چگونه است؟ اگر اين روش‌هاي علمي به درستي مورد توجه قرار نگيرد، نسل‌هاي آتي جز آلودگي آب، شور شدن آب‌هاي شيرين، كم شدن سطح شالي‌زارها و خشكيدگي رودخانه چيزي را به ارث نخواهند برد.
پس از پست سرنهادن مزار سرسبز چاي و برنج به لاهيجان و سپس به تله‌كابين اين شهر رسيديم. کرایه راي هر نفر هجده هزار تومان بود.
سوار تله‌كابين شديم تا از بالا و ارتفاع نزدیک یکصد متری مزارع زيبا و نقاشي مانند شمال ایران را بنگري و لذت ببري. همه چيز سرسبز و تماشايي است. بزرگي خداوند با كمي هنرنمايي بشر دست در دست هم داده تا چند دقيقه‌اي آرام بگيري و از اين همه زيبايي به وجد آيي. افزون بر سبزه‌زارهاي چاي كه در دشت‌هاي صاف گسترده شده‌اند، تپه‌هاي با سبزه پوشيده شده و پستي و بلندهاي كناري آن همه جلوه‌هايي از بزرگي خداوند هستند كه در خدمت آرامش‌ت انسان درآمده‌اند.
از بالاي تله‌كابين مي‌تواني حجم گسترده‌اي از آپارتمان‌سازي را هم ببيني. دوباره یادآور می شوم که اگر توسعه شهرهاي شمالي با برنامه نباشد همان مشكلات زيست محيطي كه هم‌اكنون در كلان شهرها گريبانگير مردم شده است را در آينده نه چندان دوري در شهرهاي شمالي خواهيم ديد. در بالاي تپه تله‌كابين،آلاچيق‌هايي به كار خريدوفروش تنقلات و نيز برخي از صنايع دستي و محصولات لاهيجان مشغول بودند.
آن گونه كه پيش از اين شنيده بودم و درست هم مي‌باشد چاي لاهيجان يكي از جاهاي با كيفيت جهاني است. بايد روش دم كردن و فرآوري آن را بداني هم‌اكنون اين چاي به دو صورت چاي سبز و چاي سياه عرضه مي‌شود. هر دو از يك بوته برداشت مي‌شوند. تفاوت‌ آن‌ها در نوع فرآوري است. چاي سبز داراي خاصيت دارويي است و چاي سياه همان چاي معمولي است كه براي آرامش مصرف مي‌شود. افزون بر چاي گونه‌هاي فراوان كلوچه هم از ديگر سوغاتي‌هاي لاهيجان و بسياري ديگر از شهرهاي شمالي ايران مي‌باشد. پس از پايان بازديد از تله‌كابين به درون شهر آمديم و مقداري چاي و كلوچه خريديم و راهي آستان اشرفيه گرديديم.
براي زيارت به امام‌زاده آستانه اشرفيه رفتيم. خدا بیامرزد پدرم برايم تعریف می کرد كه نسل سيدهاي موسوي در ارسنجان از نوادگان و يا وابستگان فاميلي اين امام‌زاده هستند شايد بسياري از پدران ما اصلاً نتوانسته بودند كه به شمال بيايند و بدانند كه آستان اشرفيه كجاست ولي نسل اندر نسل براي هم تعريف كرده بودند كه ما يا فرزندان و یا بستگان اين امام‌زاده هستيم.
بنابراين براي ديدار با اين پدربزرگ و يا عموزاده بزرگ به زيارت مقبره او رفتيم و پس از نماز سلامي كرديم و به او درود فرستاديم. آن گونه كه در مقبره‌اش خواندم ايشان در مدينه بدنيا آمد و در بيست‌ سالگي راهي بغداد شد. پس از آن به قم آمد و مدتي نيز در آنجا زندگي كرد. پس از آنكه امام رضا به شهادت رسيد براي خونخواهي او به جمع علويان در گيلان پيوست و توانست حكومت آنجا را به دست آورد. نزديك به سيزده سال در اين ناحيه حكومت كرد تا آن كه در يك جنگ خونين مجروح شد و به خانه يكي از دوستان در رودسر پناه برد. در آنجا در اثر زخم‌ها زندگي را بدرود گفت. پيكر او را در تابوتي گذاشتند و روي سپيدرود رها كردند تا آن كه در آستان اشرفيه كه پيش از اين كوچان نام داشت تابوت را از آب گرفتند و پيكر او را طي مراسمي به خاك سپردند.
پس از شهيد شدن ايشان، خانواده و وابستگان او از ترس حكومت وقت و يا ديگر عوامل برون رفت از گيلان را آغاز نمودند. البته بنظرم بيشترين مهاجرت در زمان صفويه انجام شده باشد. زيرا در اين دوران بود كه شيعه بودن نه تنها جرم نبود كه پادشاهان صفوي خود را مدافع و پشتيبان شيعه مي‌دانستند.
پس از زيارت آستانه اشرفيه شب هنگام به منزل در گورآبجير صحرا آمديم و روز يكشنبه ١٨/٥/٩٤ نيز به پايان رسيد.

دوشنبه ١٩/٥/٩٤ بازدید از ماسوله و قلعه رودخان
برنامه امروز بازديد از شهرهاي فومن و ماسوله و نيز قلعه رودخان بود. اين شهرها در بخش جنوب باختری استان گيلان جاي دارند. سردار جنگل نيز بيشتر در همين بخش از استان فرمانروايي و قدرت داشت. زيبايي مناظر طبيعي شهر فومن و نواحي پيرامون آن برايم تازگي داشت. شايد نخستين بار بود كه از اين شهر بازديد مي‌كردم. در دوران دانشجويي و هنگامي كه در دانشكده كشاورزي كرج دانشجو بودم دوستان فراواني از شمال داشتم. نمي‌دانم چرا در آن دوران به شمال نيامدم.
در شهر زيباي فومن توقف چنداني نداشتيم. راه را به سوي ماسوله در دل كوه‌هاي البرز ادامه داديم. اين كوه‌ها مرز استان‌هاي گيلان، قزوين و زنجان قرار دارند. انسان از ديدن اين همه زيبايي سير نمي‌شود. كوه‌هاي بلند سراسر سبز و دره‌هاي زيبا كه برخي آب در آن‌ها جاري است انسان را به وجد مي‌آورد. شايد نتوان از اين زيباتر نقاشي كرد و عكاسي نمود. همه چيز براي زيبايي دست‌دردست هم داده‌اند. به راستي كه دسترسي به سربازان و پاسداران اين مرزوبوم در كوه‌هاي گيلان كاري سخت بوده است.
پیش از ظهر به شهر زيباي ماسوله رسيديم، شهري تاريخي و زنده كه خانه‌هايش در دل كوه جاي گرفته است. پشت‌بام هر خانه كوچه رفت‌وآمد عمومي خانه های بالاتری  است. نمي‌توان باور كرد كه اين همه مردم در دل كوه و با يك زندگي مشاركتي هزاران سال در كنار هم زندگي كنند و يك فرهنگ و تمدن ويژه خود درست كنند. در كتابي مي‌خواندم كه ماسوله زماني محل توليد شمشير و چاقو و تفنگ بوده است. هنوز هم از ديدگاه پدافند غيرعامل اين شهر پتانسيل خوبي براي اين گونه صنايع دارد البته اگر ساخت صنايع طبيعت زيباي آن را ويران نكند.
با توجه به شمار فراوان بازديدكننده، صنايع توريستي مانند هتل‌داري و پذيرايي از ميهمانان و نيز صنايع دستي و عكاسي از كارهاي پر رونق اين شهر مي‌باشد. عكاسي‌ها، عكس‌هاي زيبايي را كه با لباس محلي از بازديدكنندگان گرفته بودند را به نمايش گذاشته بودند. فرزندانم نيز هوس كردند كه عكس‌هاي خانوادگي با اين لباس‌ها بگيريم. لباس‌هايي كه انسان را به سربازان و ياران ميرزا كوچك‌خان جنگلي همانند مي‌سازد. چاره نبود و با پرداخت نزديك به پنجاه هزار تومان چند عكس گرفتيم.
در يكي از اين عكس‌ها كه با لباس محلي گرفته مي‌شود بايد ني قلياني را به دست مي‌گرفتم. به درخواست خانم عكاس پاسخ منفي داردم و گفتم كه اين زيبايي را نمي‌خواهم. امروز قليان يكي از بلاهايي است كه به جان جوانان ما افتاده است. سرمايه مالي و جاني ايرانيان در پاي قل‌قل كردن اين ابزار دخاني به نابودي كشيده مي‌شود و دوست ندارم كه حتي براي نمايش هم عكسي از قليان كشيدن داشته باشم. خداي را سپاسگزارم كه به ياد ندارم در عمرم يك سيگار كشيده باشم و يا چند پك به قليان زده باشم.
افسوس كه وقت چنداني نبود و پس از صرف نهار ماسوله را به مقصد قلعه رودخان بدرود گفتيم. خوب است كه با هواپيما آمديم و نيازي به رانندگي نيست. با اين راننده راه بلد، خوش‌اخلاق و منصف خود مي‌توانيم با آرامش استان گيلان را بگرديم. در شهر شیراز هم می کوشم تا رانندگی نکنم و تاکسی و یا اتوبوس سوار شوم. البته برای پاسداری از وقت، اتوبوس کمتر ولی تاکسی به فراوانی سوار می شوم. حساب که بکنی این کار بسیار سودآور است.
استان گيلان جاده‌هاي فراواني دارد ولي بسياري از آن‌ها باريك و بنظرم خطرناك هستند. زمين‌ها گران و ارزشمند هستند و تبديل زمين‌ها به جاده احتمالاً پرهزينه مي‌باشد. افزون بر اين، فاصله آبادي‌ها از هم كم مي‌باشد و هنوز يك آبادي تمام نشده آبادي دوم فرا مي‌رسد. بنابراين در شمال ایران، خودروها بيشتر از پهنه‌هاي جنوبي کشور گرفتار سرعت‌گير، پيچ‌هاي خطرناك و آمدوشد مردم در كنار جاده‌ها هستند. پياده‌رو كنار جاده‌ها يا نيست يا بسيار باريك و گذر از آن‌ها همراه با ريسك فراوان است.
بازدید از قلعه رودخان
پس از گذر از جاده‌هاي باريك ساعت ٥/٤ عصر به ابتداي دره‌اي رسيديم كه در بالاي آن قلعه رودخان جاي دارد. آن گونه كه گفتند بايد نزديك به ١٢٥٠ يكهزار و دويست و پنجاه پله بالا بروي تا به اين قلعه برسي. البته از ابتداي دره تا بالاي آن راه باريك و سنگفرشي درست كرده‌اند تا بتوان از يك مسير درست و بدون خراب كردن و پايكوبي جنگل به قلعه رسيد. نمیدانم چرا برخی افراد دلشان می خواهد از این راه پیش بینی شده نروند و با رفتن از بیراهه زمینه تخریب جنگل را فراهم کنند.
از پايين تا بالا فروشندگان آب و تنقلات و انواع لواشك و چاي فراوان هستند. هم چاي دم كرده و آماده و هم انواع چاي خشك براي فروش آماده است. طبيعت هم هرچه مي‌توانسته در نقاشي و زيبا آفريني كم نگذاشته است. تنها آرزويم آن بود كه در كنار اين همه زيبايي صداي شرشر آب و موسيقي دلنواز آب بيش از اين شنيده مي‌شد. از پايين دره آب‌ جاري بود و در كناره‌هاي آن ما و گروه گروه ديگر مردماني كه از شهرهاي گوناگون كشور آمده بودند پله‌هاي نفس‌گير را يكي‌يكي پشت سرمي‌گذاشتند. چند نفر از ديگر كشورهاي جهان را نيز ديدم كه در حال بالا رفتن يا پايين‌ آمدن از پله‌ها بودند. رطوبت بالاي هوا و نزديك به يك ساعت پله‌پيمايي عرق را بر سرورويمان جاري كرده بود. لباس‌هاي خودم و فرزندان تا اندازه‌اي خيس عرق شد. خدا را سپاس گفتم كه به همراه جوانان توانستم اين پله‌ها را طي كرده و خود را به قلعه برسانم.
فرزندم سعيد به شوخي گفت كه اگر كريم‌خان زند به اينجا لشكر مي‌كشيد به خان اين قلعه مي‌گفت اينجا براي خودت باشد. كسي از فارس حوصله بالا آمدن را ندارد. كمي خنديديم تا به قلعه رسيديم. از قضا ديديم كه در تاريخ قلعه نوشته‌اند كه يك زمان كريم‌خان زند قصد تصرف اينجا را داشته است كه با مقاومت فرمانرواي فومن در همين جا روبرو مي‌شود و آن گونه كه ديدم از تصرف قلعه منصرف مي‌گردد. به هر حال عرق‌ريزان و خسته به قلعه رسيديم. الیته این یک شوخی بود زیرا مردم فارس توانستند با گذر از ایران و ترکیه امروزی و عبور کشتی ها و قایق های نیرومند چند هزار سال پیش به آـن پایتخت یونان برسند. این کار امروز هم ازسوی ابر قدرتهای جهانی نشدنی است.
نوشته بودند كه از تاريخ ساخت و سازنده قلعه و انگيزه ساخت آن دانسته های فراوانی در دست نيست. در بالاي اين كوه زيبا، كه هم‌اكنون نيز دسترسي به آن دشوار مي‌باشد، ساخت اين قلعه از سنگ و آجر يك شاهكار است. قلعه بسيار محكم است و باد و باران‌هاي شايد هزار ساله نتوانسته است آن را ويران نمايد. قلعه را بازديد كرديم و بر طراحان و سازندگان آن درود فرستاديم. هوا كم‌كم رو به تاريكي مي‌رفت كه قلعه را بدرود گفتيم و راهي پايين دره شديم.
پيمودن يكهزار و دويست پله در سراشيبي هم كار آساني نيست. اگر درست دقت نكني فشار بر زانوها كار به دستت خواهد داد. پس از اين بالا و پايين رفتن سخت، همه کسان خانواده پس از چند سال به دور هم گرد آمدیم و در يك دكه پايين دره نزديك نيم ساعت گفتيم و شادي كرديم و با چاي و قسبك پذيرايي شديم. نزديك به ساعت ده‌ونيم شب به منزل رسيديم تا يك خواب خوب را بیازماییم. خدا كند كه همه مردم و بويژه جوانان بتوانند در كنار هم زندگي شادمانه و پر از نشاطي را داشته باشند.

دوشنبه ٢٠/٥/٩٤
امروز پيش از ظهر را بيشتر در كنار درياي خزر گذرانديم. ديدن دريا روح‌افزا است در كنار دريا بخش بخش بزرگي ازاين نوشته‌ها را نگارش كردم و فرزندانم هم توانستند براي شنا و آب‌بازي به دريا بروند.
خوشبختانه پسر دايي عزيزم به همراه همسرشان از تهران به شمال آمدند و به ما پيوستند. از اين كه توانسته بوديم چند روز از منزل ايشان استفاده كنيم سپاسگزاري كرديم و در كنار هم در يك رستوران غذا خورديم. این شانس را در زندگی داشته ام که از مهربانی های کم مانند خانوادگی و نیز دوستان بهره مند باشم. از همه این عزیزان مهربانی های فراوانی دیده ام گرچه نتوانسته ام به خوبی پاسخگو باشم.  پسر دايي سرگذشت جالبي از جناب آقاي دكتر مكري كه نخستين سفير ايران در اتحاد جماهير شوروي آن روز بود را برايمان تعريف كرد.
روي‌هم‌رفته در كشورهاي جهان سوم، انسان‌هاي بزرگ قرباني كوتاه‌بيني‌ها، حسادت‌ها و ندانم‌كاري‌هاي فراواني مي‌گردند كه نتيجه زيان‌بار آن پسرفت اين كشورها مي‌باشد. ما پس از انقلاب صدها ميليارد بار مرگ بر اين و آن گفته‌ايم. همه آنان در بیرون از مرزها بوده اند. نگاهی به اندرون نکردیم گرچه  دشمن هر کس در اندرونش جای دارد. کاش به خیابانها بیاییم و با هم بگوییم مرگ بر دروغ و ناداني، رنده باد راستی و دانایی. مرگ بر حسادت زنده باد دوستی و مهربانی، مرگ بر خودخواهي زنده باد همکاری و مشورت، مرگ بر رانت زنده باد شفاف سازی مالی، مرگ بر ربا زنده باد بهره زیر پنج درصد، مرگ بر تهمت  و كوچك كردن ديگران زنده باد نیک سرشتی و انساندوستی. دروغ و ناداني در كشورهاي جهان سوم غوغا مي‌كند. با این حجم دروغ که در کشور داریم راهی به سر منزل درست نداریم. اميركبير، لطفعلي‌خان زند، مصدق و ديگر نمونه‌هاي آن‌ها را ما خودمان با دروغ و حسادت و نادانی نابود كرديم. خودمان هستيم كه بسياري از توانمندان را گوشه عزلت نشانديم و نگذاشتيم كه از توانشان به سود كشور كار كنند. خودمان هستیم که بسیاری از دانشمندان را از کشور راندیم.  امروز رفتار خودمان است كه ميليون‌ها ايراني را به خارج از كشور كشانيده است. اين رفتار خودمان است كه نمي‌گذارد از توان همه ايراني‌ها در داخل يا خارج از كشور در راه آباداني‌ ايران استفاده كنيم. دكتر مكري يكي از اين افراد بود كه نگذاشتيم همه توان و نيروي خود را در راه سربلندي ايران هزينه كند.
امروز ساعت ١٠/٤ عصر با هواپيمايي آسمان به شيراز برگشتيم اميدوارم فرزندم الهام كه چند روز ديگر براي انجام كارهاي پژوهشي- آموزشي به سوئد مي‌رود تا در دانشگاه چالمرز Chalmerz اين كشور سرگرم كار شود با خاطره‌اي خوب كشور را بدرود گويد. از خدا مي‌خواهم تا شرايط به گونه‌اي شود كه شمار خارجي‌هايي كه براي كار علمي به ايران مي‌آيند در جهان شهره گردد. در آن زمان مسلماً ايرانيان نيز انگيزه‌اي براي رفتن و ماندن در خارج از كشور نخواهند داشت.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • دیدگاهی وجود ندارد