A+ A A-

مالیات الاغی

«حمل و نقل به جابجایی، انتقال انسان و کالا از جایی به جای دیگر گفته می شود. حمل و نقل از بخش‏های اساسی در اقتصاد هر جامعه ای محسوب می شود که توسعه اقتصادی با تکامل و تعالی این بخش امکان پذیر است. حمل و نقل، در حقیقت ۲ فرایند تولید و مصرف را به هم متصل می کند و این صنعت به مثابه پایه های پلی که بخش‏های مختلف با عبور از روی آن، به توسعه پایدار دست می یابند، به ایفای نقش می پردازد.»

دنبالهٔ نوشته...

اصناف ارسنجان

« صِنف یا رَسته انجمنی است که از سوی گروهی از افراد دارای یک حرفه و پیشه تشکیل می‌شود تا، از این راه به بهبود کیفیت و بالابردن سطح کیفی مجموعه واحدها، در کنار تعیین تدابیری برای مقابله با تخلفات، و همچنین انجام وظیفه اطلاع‌رسانی درباره اتفاقات حوزه‌های مرتبط با صنف موردنظر، یاری رساند. یکی از ویژگیهای اساسی بازارها، تشکل بازاریان در انجمنهای صنفی، یعنی «اصناف» بوده‌است. این انجمنها اصولاً به صاحبان حرفه‌ها تشکل می‌بخشند و دارای وظایف اجتماعی وسیعی نیز هستند.»

دنبالهٔ نوشته...

قدمگاه

ارسنجان منطقه‌ای است با وسعت تقریبی ۱۵۰۰ کیلومتر مربع که مرکز آن نیز ارسنجان نام دارد و در فاصله ۱۲۰ کیلومتری شمال شرقی شیراز و دربین مدارهای ۲۸ و ۳۰ درجه شمالی و نصف‌النهار ۵۲ و ۵۴ درجه طول شرقی قرار دارد. این منطقه از مغرب به بلوک کمین، از مشرق به دریاچه بختگان، از شمال به ناحیه سر پنیران و از جنوب به خفرک و کربال محدود است. منطقه ارسنجان حدود ۱۶۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و قله دالنشین که یکی از قله‌های معروف سلسله جبال کوه خم است با ارتفاعی معادل ۳۲۷۰ متر از سطح دریا بلندترین قله رشته کوه‌های اطراف ارسنجان است. اطراف ارسنجان را جنگل‌های سرسبز و کوه‌های سربلند با مناظر بدیع احاطه کرده است. بنه و بادام کوهی بدست آمده از این جنگل‌ها قسمت عمده‌ای از صادرات این شهرستان را تشکیل می‌دهد. در کتاب‌های آثار العجم تالیف فرصت الدوله شیرازی، فارسنامه ناصری تالیف مرحوم میرزا حسن فسایی، سخن سرایان فارس تالیف محمد حسین آدمیت، بستان السیاحه تالیف شیخ زین العابدین صوفی، کوه‌ها و بناهای تاریخی و آثار طبیعی آن آمده است. یکی ازبناهای تاریخی که در این منطقه وجود دارد بنای صخره‌ی قدمگاه یا چاشت خور است که در زیر به توصیف آن خواهیم پرداخت.

دنبالهٔ نوشته...

گوهر هایی در صدف روزگار

"میرزا محمّد ابراهیم موسوی ارسنجانی، صاحب قلعه ی سادات"                     نویسنده: سیده نجمه موسوی

میرزا محمّد ابراهیم فرزند میرزا محمّد جعفر ایقان ، از کارگزاران حکّام فارس در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری بود . شخصیّت میرزا محمّد ابراهیم از ابعاد گوناگون علمی ، سیاسی ، معنوی ، نوع دوستی و ... قابل بررسی می باشد . امّا بهترین توصیف را جلال الدّوله ، حاکم فارس – نوه ی مشترک ناصرالدّین شاه و امیر کبیر – در باره ی ایشان بیان می نماید :
آن که رعایت حال و آسودگی و فراغ بال اشخاص را شیوه خدمت گزاری به ضمیمه ی دعاگویی پیوسته عادت و پیشه ی خود ساخته و اوقات شبانه روز خود را به خدمت دولت مصروف می سازد ...

دنبالهٔ نوشته...

نوروز در قلعه آمیرزا محمد ابراهیم

نویسنده : دکتر سید زین العابدین موسوی

ن و القلم... قسم به قلم و آنچه از آن می تراود و ، به نام پروردگاری که:

مبدا هر چشمه که جودیش هست      مخترع هر چه وجودیش هست
اول او اول بی ابتداست      آخر او آخر بی انتهاست
سلامی چو بوی خوش آشنایی      بر آن مردم دیده ی رو شنایی

دنبالهٔ نوشته...

زنان پیشرو ارسنجانی

نظر به آنچه بر ما گشوده اند و گشوده ایم، ارسنجان از پهنه ی صفویه به این سو در علم، هنر، فرهنگ و زمینه های گونه گون دیگر پیشرو بوده است و در این فراشد، بزرگانی از این گوشه گاه رخ نمایان کردند که نامشان بر سینه ی تذکره ها و نوشتارها درج و آثارشان در آغوش موزه ها، فشرده  شده است. نهاده شدن مدرسه ی سعیدیه در واپسین روزگار صفویه (۱۰۸۵ ه .ق)، دبستان سالار در آغاز عصر جدید(۱۳۰۳ خورشیدی)، شکل گیری مدرسه ی دخترانه (۱۳۱۶ الی ۱۳۲۶ خورشیدی)، تشکیل اداره ی فرهنگ (۱۳۲۵ خورشیدی)، گشایش دبیرستان اهلی(۱۳۳۶ خورشیدی) و در نهایت رقم خوردن دانشگاه آزاد اسلامی (۱۳۶۵ خورشیدی) گویای این گفتار است. در این میان زنان نیک نام این دیار نیز از مسیر روشن فرهنگ دور نیفتاده اند و در نظام اجتماعی فارس و ارسنجان تأثیر گذار بودند. از این رو در این کوته نوشتار به شرح حال برخی از آنان و شکل گیری مدرسه ی دخترانه در ارسنجان می پردازیم:

دنبالهٔ نوشته...

ارسنجان در نقشه‌ها و نوشته‌های تاریخی انگلیسی

همیشه این پرسش برایم مطرح بود که از نظر تاریخی کدام یک از دو تلفظ «ارسِنجان» و «ارسَنجان» ریشه‌دارتر و به واژه‌ای که این نام از آن برگرفته شده نزدیک‌تر است. هرچند که در گویش عادی روزمرهٔ مردم، نام شهر با کسرهٔ «س» تلفظ می‌شود، ولی از آن‌جا که در نوشته‌های فارسی به جا مانده از گذشته، معمولا از اعراب‌گذاری خبری نیست، فکر نمی‌کردم سندی مکتوب از گذشته‌ای دورتر به جای مانده باشد که این موضوع را مشخص کند. تا این که چندی پیش در سفری گذرم به فروشگاهی افتاد که بخشی برای نقشه‌های قدیمی داشت. چندین نقشهٔ تاریخی هم از خاورمیانه و ایران داشت که از قرن پانزدهم میلادی به بعد به دست نقشه‌کش‌های غربی و شرقی ترسیم شده بودند. همهٔ آن‌ها را نگاه کردم ولی اثری از ارسنجان روی هیچ‌کدام نبود، در حالی که بعضی از آن‌ها تعدادی از روستاهای نزدیک مانند کمین، مرغاب، سیوند و ... را نشان می‌دادند. حدس زدم چون بیشتر آن‌ها در مسیر راه اصلی قرار دارند بر روی نقشه آمده‌اند و احتمالا به همین دلیل باشد که نشانی از ارسنجان بر روی این نقشه‌ها نیست. ولی این سوال هم‌چنان برایم مطرح بود تا این که کنجکاوی باعث شد تا در اولین فرصت سری به کتاب‌خانهٔ موسسهٔ مطالعات آسیا و آفریقای دانشگاه هامبورگ بزنم تا شاید اطلاعات بیشتری پیدا کنم.

دنبالهٔ نوشته...

مدرسه عشق

تاریخ دوم اسفند امسال نود سالگی افتتاح اولین مدرسه به سبک جدید در ارسنجان است . گرامی میدارم یاد ونام معلمان و فرهنگ دوستانی را که در این مسیر خطیر، نامشان بر تارک زمان می درخشد.امید است به همت انجمن دانش آموختگان و به این بهانه ، جهت بزرگداشت این عزیزان هفته ای داشته باشیم به نام «هفته فرهنگ ارسنجان» . (هر چند در فضای مجازی)

دنبالهٔ نوشته...

اکبر بهداری و بهداری ارسنجان

نوشتن کار بسیار سختی است و از همین روی شمار اندکی از مردم و حتی دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها دست به قلم می‌شوند. گرچه نوشتن مقاله در مجله‌های دانش‌پایه کار سختی است، بر این باورم که نوشته‌های اجتماعی که به کارکرد و خوبی و بدی مردم می‌پردازد و کسی را می‌نوازد و بر کسی دیگر خرده می‌گیرد، کار بسیار دشوارتری است. با این همه، دیدن خوبی‌ها و بدی‌ها، دادگری‌ها و بیدادها، خنده‌ها و گریه‌های مردم، انسان را آرام نمی‌گذارد. درونت به تو دستور می‌دهد که اگر انسانی و می‌توانی این خوبی‌ها و بدی‌ها را بنویسی و به تاریخ بسپاری چرا بیکار نشسته‌ای. این دستور درونی است که مرا برای نوشتن نوشتارهای وابسته به مردم بر می‌انگیزاند. امید آن دارم که خدای بزرگ این نوشتار را در راستای تیمارداری بندگان خودش بپذیرد و بندگان خدا هم مرا از دروغ و بزرگ کردن یا کوچک کردن بدون دلیل کس یا کسانی بدور بدانند.

دنبالهٔ نوشته...

وقايع اتفاقيه و ارسنجان

« اين كتاب، در باره اوضاع ايران در سال‏هاى ١٢٩١ تا ١٣٢٢ گزارش‏هايى را در بر دارد كه آنها را فردى ايرانى و تابع انگلستان به انگيزه نگاهبانى از منافع دولت متبوع خود سامان داده است. دولت انگليس وى را بر «وكالت‏خانه» خود در شيراز گمارد و او از ديد قانونى و اخلاقى موظف بود كه منافع آن را پاس بدارد و گزارش‏هايى را از اوضاع اقليم فارس (ولايت‏هاى جنوبى ايران) گرد آورد و به كمك مأموران و «خُفيه نويسان» خود هر هفته يا هر ماه يك بار آنها را به سفارت انگلستان بفرستد تا وزارت خارجه اين كشور بر پايه گزارش‏هاى وى، اوضاع ايران (دروازه هند) را بپايد و مأمورانش را در اين باره آموزش دهد و امپراطورى استعمارى كشورش را پاسدارى كند، اما به هر روى او به پيشرفت و دگرگونى اوضاع ايران نيز دل بسته بود. حكومت انگليس بر پايه همين گزارش‏ها و آگاهى به نفرت ملت ايران از حكومت قاجار، در جنبش آنان براى برپايى عد الت‏خانه، پشتيبانيشان مى‏كرد و درهاى سفارت‏خانه‏اش را به روى آنان مى‏گشود تا با برافتادن آن حكومت رو به زوال و پيوستن به محرومانى كه به زودى به قدرت مى‏رسيدند، بر سفره آنان بنشيند و هم‏چنان محترم بماند. نام و نشان نويسنده اين گزارش‏ها، دانسته نيست. »

دنبالهٔ نوشته...
عضو این خبرخوان RSS شوید