A+ A A-

تصاویری از جوانان ارسنجانی در ابتدای دهه شصت (ورزش - جنگ- تفریح)

تصاویر انتخابی زیر از آلبوم شخصی جناب آقای حاج مجید نصیری انتخاب و در سایت انجمن به اشتراک گذاشته شده است
از کلیه شما عزیزیان نیز  تقاضا داریم تا با مراجعه به  گنجینه های  موجود در منازل (افراد مسن و با تجربه و نوشتن خاطرات آنان - آلبومهای عکس -  تصاویر اسناد و مدارک قدیمی - تصاویر  اشیا و لوازم قدیمی و ... ) موارد مشابه را تهیه و جهت مستند سازی و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضا به آدرس ایمیل انجمن (این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید) ارسال فرمایید.

با سپاس
انجمن دانش آموختگان ارسنجان

دنبالهٔ نوشته...

خدا را در دل بی پناهان و دل شکستگان بجویید (دو خاطره)

اول

خدا را در دل بی پناهان و دل شکستگان  بجویید

در اردیبهشت سال ۱۳۶۶ خورشیدی و در هنگامی که دست اندر کار نوشتن پایان نامه کارشناسی ارشد بودم به ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان برگزیده شدم. درهمین دوران ریاست و در سال ۱۳۶۷ در کنکور دکتری اعزام به خارج شرکت کردم. گرچه ارزیابی هایم نشان می داد که نمره ام باید خوب باشد، نامم در سیاهه پذیرفته شدگان نبود. پس از چندی رفت و آمد بدستم آمد که نمراتم خوب است و دشواری کار در اداره گزینش است. در این اداره هم نمی شد کسی را دید و همین که پذیرفته نشده بودی گویی جرم بزرگی کرده ای و باید از خیر پیگیری بگذری. 

دنبالهٔ نوشته...

ما و پیله ها

با مجتبی تابستان ۵۴ در اردوی عمران ملی در اقلید دوست شدم. رژیم شاه از تابستان ۵۲ یا ۵۳ چیزی را راه انداخته بود به نام اردوی عمران ملی تا از وقت فراغت تابستانه دانشجویان استفاده شود برای سازندگی روستاها. ظاهراً برای این برنامه میلیونها دلار از صندوق توسعه ی سازمان ملل کمک گرفته بود و بایستی آمار و ارقامی را ارائه میداد. هر اردوگاه ، که در مرکز شهرستانها تشکیل میشد ، یک سرپرست داشت که عموما اساتید دانشگاه بودند و اغلب وابسته ی به رژیم. آن تابستان بنده هم همراه با یکی از دوستان مذهبی ام از دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران ثبت نام کرده بودیم در گروه آموزشی برای اقلید و صد البتّه که هدفمند.در این اردو که قرار بود ۲/۵  تا ۳ ماه باشد، سه هفته بیشتر دوام نیاورد و تعطیلش کردند چون شوری مذهبی در مدارس راه انداخته بودیم. مسجد کوچکی کنار دبیرستانی بود که در آن سکونت داشتیم. صبح و مغرب و عشا در آن مسجد نماز جماعت راه انداخته بودیم و چه جماعت باشکوهی. امام جماعتشان هم بنده بودم و خدا آن نمازها را به کرم خودش قبول کند. از هفتاد و چند نفر دانشجویان اعزامی از مناطق مختلف ( یادم هست که دانشجوی مشهدی داشتیم، آذربایجانی داشتیم و... و مجتبی هم اصفهانی بود )  کمتر از ده نفرشان ایده های چپی(کمونیستی و ضد دینی) داشتند و به نماز نمی آمدند. بقیه اگر روزهای اول هم کاهل نماز بودند با دیدن جمع بانشاط به ما پیوستند. دو سه روزی که گذشت همسایه ها هم با بلند شدن صدای اذان می آمدند برای نماز جماعت.

دنبالهٔ نوشته...

خاطره ای از حاج مراد خان ارسنجانی در کتاب داستان های شگفت شهید دستغیب

در آموزه های دینی ما بر حلال خوری و دادن زکات تأکید زیاد شده چنان که پیامبر(ص) فرموده اند:«عبادت هفتاد جزء دارد و از همه مهم تر تحصیل روزی حلال است.» و نیز علی (ع) فرموده اند:« مال های خویش را با زکات حفظ کنید.» خاطره حاج مراد خان ارسنجانی که خود از واقفان بنام ارسنجان بوده و موقوفات وی ، از جمله درمانگاه قدیم ارسنجان در ارسنجان معروف و مشهور است در این باره حایز اهمیت است که توجه بزرگانی چون شهید دستغیب و... را به خود جلب کرده است، در داستان های شگفت آمده است:

دنبالهٔ نوشته...

کتاب اخلاق مصور

صفحاتی که در ذیل مشاهده می کنید، درس هایی است از یک کتاب درسی که در کلاس اول  ابتدایی سالیان متمادی تدریس شده بود و از همان آغاز دبستان، دانش آموزان را با اخلاق مصورآشنا می کردند.مطالب این کتاب، خداشناسی، نظم، درس خواندن خوش رفتاری، پاگیزگی، ادب، دوری از غیبت، احترام به معلم، زیرکی دور از شیطنت، راستگویی وفاش نکردن دروغ کسی، سلام کردن، گوش دادن به نصیحت پدر،پرهیز از پر خوری،دوری از اسراف،کمک به دیگران، سخاوت، مونس وغمخواری دیگران، غیرت وهمت، صبرو بردباری، دوری از کلام زشت، مهربانی و خوش رویی ، دوری از سخن چینی و محسنات راستی و درستی را به ما می آموزد.
نام این کتاب، اخلاق مصور در دوره مقدماتی است که میرزا احمد علی خان مدیر کتاب خانه ومغازه علمیه مظفریه در شهر جمادی الاول سنه ۱۳۳۸ یعنی ۹۷ سال قبل در چهار جلد در تهران به چاپ رسانده است.
این کتاب بیش از پنجاه درس دارد که در هر صفحه یک درس ، همراه با تصویر آمده است تا دانش آموزان بیشتر لذت ببرند.

دنبالهٔ نوشته...

معلم کلاس ششم ابتدایی ما در مدرسه اهلی (دکتر حمیدی) ارسنجان

همراهان گرامی
همان‌گونه که اطلاع رسانی گردیده است، درصددیم تا خاطرات دانش‌آموزان و معلمین را به پاس زحمات بی‌دریغ معلمان در سایت درج نماییم تا هم یادآور خاطرات گذشته باشد و هم در حد توانمان مستندسازی را شروع کرده باشیم.
به عنوان اولین خاطره، دکتر سید محمدحسین حسینی خاطراتشان را از استاد گرامی سید محمود حسینی نقل کرده‌اند و تصویری را از آن زمان به اشتراک گذاشته‌اند.
به امید سلامتی و بهروزی هر دو عزیز.

دنبالهٔ نوشته...
عضو این خبرخوان RSS شوید